خط را به دور عارض او شان دیگرست

صائب تبریزی- غزل شماره 1899

 

خط را به دور عارض او شان دیگرست

هر مور ازین سپاه سلیمان دیگرست

از نوشخند گل دل من وا نمی شود

صبح امید من لب خندان دیگرست

هر غنچه ای به شور نمی آورد مرا

شور جنون من ز نمکدان دیگرست

زاهد اگر به سدره و طوبی است تخته بند

ما را نظر به سرو خرامان دیگرست

بر روی کس مخند که هر خنده ای ز گل

بر عندلیب زخم نمایان دیگرست

در گلشنی که بند نقاب تو واشود

هر داغ لاله دیدۀ حیران دیگرست

هر چند در حلاوت گفتار حرف نیست

با شهد خامشی ز سخن شان دیگرست

آن را که دل سیاه شود از قبول خلق

بر سینه دست رد کف احسان دیگرست

از تشنگی به دیدۀ باریک بین من

هر موجۀ سراب رگ جان دیگرست

صائب اگرچه سیر گل و لاله دلگشاست

دست و دل گشاده گلستان دیگرست

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها