موج خط حلقه بر آن عارض گلگون زده است

صائب تبریزی- غزل شماره 1537

موج خط حلقه بر آن عارض گلگون زده است

جوهر از آینۀ حسن تو بیرون زده است

خط مشکین تو بسیار به خود پیچیده است

تا بر آن عارض گلرنگ شبیخون زده است

بی نیازست ز خلق آن که رسیده است به حق

فارغ از لفظ بود هر که به مضمون زده است

داغم از لاله که از صبح ازل کاسۀ خویش

از دل خاک برآورده و در خون زده است

پردۀ چشم غزال است سیۀ خانه او

آن پریزاد که راه دل مجنون زده است

موج دریای ملال است مه عید فلک

پی این نعل مگیرید که وارون زده است

تا قیامت دهد از سلطنت مجنون یاد

سکّۀ داغ که بر لالۀ هامون زده است

عزّت داغ جنون دار که فرمانده عقل

بوسه از دور بر این مُهر همایون زده است

می شمارند کنون بیخبران باد سموم

از جگر هر نفسِ گرم که مجنون زده است

نیست در وادی مجنون اثر از نقش سراب

موج بیتابی عشق است که بیرون زده است

نیست یک جلوه کم از شاهد معنی صائب

که ره فاخته یک مصرع موزون زده است

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها