هرچه جز گوهر عشق است درین بحر کف است

صائب تبریزی- غزل شماره 1476

 

هرچه جز گوهر عشق است درین بحر کف است

هر حیاتی که نه در عشق سرآید تلف است

نعل وارون نکند راست روان را گمراه

چه زیان دارد اگر پشت کمان بر هدف است؟

روی خورشید نباشد به نقابی محتاج

روشنی گوهر بی قیمت ما را صدف است

می رسد کلفت ایّام به ارباب کمال

تا هلال است مه آسوده ز رنج کلف است

مصحف روی بتان را نبود نقطۀ سهو

کوکب خال به هر جا که بود در شرف است

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها