آن که ما سرگشتۀ اوییم در دل بوده است

صائب تبریزی- غزل شماره 1157

آن که ما سرگشتۀ اوییم در دل بوده است

دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است

ما عبث در سینۀ دریا نفس را سوختیم

گوهر مقصود در دامان ساحل بوده است

ما ز هجران ناله های خویش می پنداشتیم

چون جرس فریاد ما از قرب محمل بوده است

ما عبث دل را به زیر آسمان می جسته ایم

این سپند شوخ در بیرون محفل بوده است

داد از قید جهان زنجیر، آزادی مرا

شاهراه کعبۀ مقصد سلاسل بوده است

تا دلم خون گشت، سیر چرخ بی پرگار شد

سیر این پرگارها بر نقطۀ دل بوده است

تا گرفتم رخنۀ دل را، جهان تاریک شد

روشنی این خانه را از رخنۀ دل بوده است

زیر مرهم می شناسد حال داغ ما که چیست

هر که را آیینه پنهان در ته گل بوده است

چشم او صائب مرا از عقل و دین بیگانه کرد

دوستی با می پرستان زهر قاتل بوده است

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها