زلف گرد عارض او رشتۀ گلدسته است

صائب تبریزی- غزل شماره 1104

زلف گرد عارض او رشتۀ گلدسته است

کز لب و رخ غنچه و گل را به هم پیوسته است

خوی عالمسوز او بی زینهار افتاده است

ورنه از آتش سپند ما مکرّر جسته است

سبزۀ خوابیده باشد با قد رعنای او

سرو اگر در پیش قمری مصرع برجسته است

سالها شد پشت بر دیوار حیرت داده ایم

دیدۀ آیینه را نقشی چنین ننشسته است

بلبلان در بیضه با گل زیر یک پیراهنند

غم ز دوری نیست چون دلها بهم پیوسته است

در لباس تلخ دارد جا ز بیم چشم شور

ورنه طوطی در شکر پنهان چو مغز پسته است

چون درِ آیینه، روی سخت این آهن دلان

می نماید باز در ظاهر، ولیکن بسته است

نگسلد چون موج صائب رشتۀ امّید ما

جویبار ما به دریای کرم پیوسته است

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها