خسرو گلسرخی – شعر شماره 17
به همه ی گمانمان جنگل
در چشم هایتان
آیا خفته بود آینه ی صبح
که دست حریفان
در آن رنگ خویش باخت
و انگشت ها تفنگ رها کرد
جنگل به یاد فتح شما همیشه سرسبز است
دشنه نشست
میان کلام
در چشم آن کلام سبز مقدس
که راهی جنگل بود
و انتظار پرنده
در وعده گاه پیام پریشان شد
اینک دو سوی شانه ی من
رگبار بال تیر خورده
بر مه جنگل
رنگین کمان بلندی است
سرخگونه
سیال در رودهای خون
دشنه نشست
میان کلامی
تا در میان جنگلی دیگر
رنگین کمان سرخ برافرازد