خدا
وقتی تو را سرود
لبخندی شاعرانه زد ،
مداد جادویی اش را به دست من داد
و گفت:
شرحش با تو .
اکنون من و قلم
به نیمه ی راه زندگی رسیده ایم
و می بینم
دلم شرحه شرحه
شرح توست
یکتا غزل خداوند !
واژگان کلیدی:اشعار بهادر باقری،نمونه شعر بهادر باقری،شاعر بهادر باقری،شعرهای بهادر باقری،شعری از بهادر باقری،یک شعر از بهادر باقری،شعر نو بهادر باقری.