اشعار سید ابوطالب مظفری

اشعار سید ابوطالب مظفری
بهار آمد بساط سبزه افکند
زمستان را لباس ژنده برکند
میان باغ، قمری غزلگوی
مرکّبخوان تصنیف خداوند
ببین برف از سر آن قله کوچید
ببین بابا ز سر واکرده سربند
جهان حال خوشی دارد به نوروز
دریغا به حال خلق مانده در بند
شکسته مردمی کز دیرسال است
به روی خود ندیده یک شکرخند
بهارا ناز کم کن ، چانه کم زن
بهای این لب پرخندهات چند ؟
بهارا نوبهار بلخ تلخ است
بیاور از سمرقند خودت قند
اشعار سنتی – ادبستان شعر پارسی





