خواجوی کرمانی – مدایح و مناقب شماره 3
فی خلوص العقیده و مناقب الائمة الاثناعشر رضوان الله علیهم اجمعین
تا کی بر آستانه ی این شش دری سرا
باشم از آشیانه ی مالوف خود جدا
وقت است کز منازل تقلید بگذرم
و آرم به صحن گلشن تحقیق متّکا
من رافضی نی ام که کنم پشت بر عتیق
یا خارجی که روی بتابم ز مرتضی
لیکن اگر به کعبه کنم سجده یا به دیر
باشد مرا به عترت پیغمبر اقتدا
دانی که چیست رایحه ی بوستان قدس
یک شمّه از روایح انفاس مصطفی
اقصی خرام بادیه پیمای لود نوت
گیتی فروز مملکت آرای والضّحی
مه طلعتی که بر قد قدرش بریده اند
دیبای قم فاندز و استبرق دنی
هم بسته را شفاعت او می دهد نجات
هم خسته را به کلّی ازو می رسد شفا
چون هر دو کون روشن از انوار روی اوست
صلّوا علیه ما طَلع البدر فی الدّجی
فرخنده روز آنک شبی بیندش به خواب
کالورد فی الحدیقة و الشمس فی السّما
بر لوح خاطرم ز چه معنی بود غبار
چون گشته ام غبار در شاه اولیا
فرمانروای ملک سلونی امیر نحل
دارای دادگستر اقلیم هَل اتی
گر نام او کنم به مثل نقش بر زمین
بر خاک ره فتد شه سیاره از هوا
یارب به حق آن چمن آرای لو کشف
کو بود سرو خوش نظر باغ لافتی
یارب به حق خلق حسن کز شمامه اش
بوییست در نسیم روان پرور صبا
یارب به حق آن گل سیراب تشنه لب
کو را نصیبه کرب و بلا شد به کربلا
یارب به حق آن علی عالی آستان
کو بود در ممالک توحید پادشا
یارب به حق خازن گنجینه ی هدی
باقر که بود مخزن اسرار اهتدا
یارب به حق جعفر صادق که آفتاب
باشد چو صبح بر نفس صدق او گوا
یارب به حق موسی کاظم که چون کلیم
بودی به طور قرب شب و روز در دعا
یارب به حق آن علی موسوی گهر
کورا نهند خسرو معموره ی رضا
یارب به حق آن تقی متقی که او
اقطاب هفت صومعه را بود مقتدا
یارب به حق شمع سراپرده ی تقی
یعنی علی نقی صدف گوهر تقا
یارب به حق شکّر شیرین عسکری
که بود طوطی شکرستان اتّقا
یارب به حق مهدی هادی که چرخ را
باشد به آستانه ی مرفوعش التجا
کاین خسته را که بسته ی بند طبیعت است
آزاد کن ز محنت این چار اژدها
جرمی که کرده ام اگر آری به روی من
مانند ابر آب شوم در دم از حیا
گر من گنه کنم کرمت بی نهایت است
شب را امید هست که روز آید از قفا
آدم ز دور باش عَصی خسته شد ولیک
داند خرد که مرکب پیران بود عصا
خواجو که آشنای مقیمان کوی توست
شد در محیط عشق تو بیگانه ز آشنا
آخر چه باشد ار برسانی ز راه لطف
او را به صدر صفّه نشینان کبریا