خواجوی کرمانی – قطعه شماره 7
زهی ز چرخ برین برده در بلندی آب
نشانده رفعت تو باد بادگیر سحاب
به یاد باده گساران مجلست خورشید
به بزمگاه افق نوش کرده جام شراب
ز شوق پرده سرایان ساحتت ناهید
به پرده های فلک در فکنده بانگ رباب
مقیم بر در و دیوار عیش خانه ی تو
همای سدره نشیمن نشسته همچو ذباب
ز جرعه ی طرب انگیز می پرستانت
مدام خسرو انجم فتاده مست و خراب
بود طیور تو را گلشن بقا بستان
سزد وحوش تو را سبزه زار گردون غاب
زحل ز بهر بنایت چو هندوی طیّان
به دلو ریخته بر گل ز بحر اخضر آب
خرد به معتکفان درت به عهد وزیر
خطاب کرده که طوبی لهم و حسن مآب
نهال روضه ی دولت که چرخ دولابی
بود به گلشن او سر فکنده چون دولاب
سپهر اختر اقبال شمس دولت و دین
که ماه را رسد از آفتاب رایش تاب