خواجوی کرمانی – قطعه شماره 58
کتب علی کتابه مغتسل
الا ای عین آب زندگانی
منوّر از تو چشم کامرانی
تو را آب روان گفتن روا نیست
که می بینم که خود عین روانی
اگر خضر از تو یک شربت بنوشد
بشوید دست از آب زندگانی
بود روشن که هستی حوض کوثر
چرا کاندر بهشت جاودانی
بری ز آسیب نکبات زمینی
مصون از نکبت دور زمانی
لبت فرسوده از روی تعطّش
به لب آتش رخان آسمانی
تو را خواند خرد گردون عاشر
تو را گوید فلک خورشید ثانی
اگر فخر آوری بر چشمه ی مهر
سزد چون مشرب قطب جهانی
قوام کن فکان شمس المعالی
امام انس و جان بحر المعانی