خواجوی کرمانی – قطعه شماره 46
فی مدح الصاحب الاعظم رکن الحق و الدین عمید الملک
مهدی ثانی عمید الملک رکن داد و دین
ای که دوزخ ز آتش قهرت شراری بیش نیست
شیر چرخ چنبری کاقصای عالم صید اوست
کمترین سگبان خیلت را شکاری بیش نیست
نه فلک کز هفت کشور بر سر آمد در علو
ز آستان قبّه ی قدرت غباری بیش نیست
پاسبان هفتمین طارم که کیوان نام اوست
بر جناب بارگاهت پرده داری بیش نیست
ترک خنجرکش که بر پنجم فلک خنجر کشد
روز کین از لشکرت خنجرگذاری بیش نیست
شهسوار قصر زنگاری که شاه انجمست
از سپاهت کمترین ابلق سواری بیش نیست
ماه نو با نعل شبرنگ تو دارد نسبتی
ورنه اندر گوش گردون گوشواری بیش نیست
سرور از آن بختیان کارند خرج مطبخت
هفت گردون را که می بینی قطاری بیش نیست
ابر و دریا را که با دست تو نسبت می کنند
از محیط فیض انعامت بخاری بیش نیست
عالمی مستغرق دریای انعامت ولیک
حاصل این بنده گویی انتظاری بیش نیست
آفتاب ار سرخ بر می آید از مشرق رواست
کز فروغ نور رایت شرمساری بیش نیست
چرخ اگر درّاعه ی نیلی بپوشد گو بپوش
زانک بر مرگ حسودت سوگواری بیش نیست
نحس اکبر بر سپهر از سهم تیغ هندیت
هندوی سرگشته بر نیلی حصاری بیش نیست
دشمنت گر فی المثل بر تخت باشد تحت توست
زانک تختش از سر تحقیق داری بیش نیست
باد فرمانت مدار مرکز علوی از آنک
چرخ را بر مرکز سفلی مداری بیش نیست