زغن شکلی که در فصل بهاران

خواجوی کرمانی – قطعه شماره 41

ایضاً

زغن شکلی که در فصل بهاران

صفیر از بلبل خوشگو بدزدد

اگر ره یابد اندر باغ رضوان

درخت طوبی از مینو بدزدد

وگر بر زلف خوبان دست یابد

سواد از طرّه ی هندو بدزدد

سحر چون بگذرد بر طرف بستان

فریب از نرگس جادو بدزدد

زبان بلبل خوشگو ببندد

نسیم از سنبل خوشبو بدزدد

نشاید کو به صحرا راه یابد

که رنگ از لاله ی خودرو بدزدد

گرش باشد سوی جیحون گذاری

به حیله قلعه ی آمو بدزدد

گهی بینی که فرصت گوش دارد

ز پیش هر دو چشم ابرو بدزدد

اگر در بحر عمّان غرقه گردد

یقینم کز صدف لؤلؤ بدزدد

سر مویی مر او را دسترس نیست

وگر باشد ز سرها مو بدزدد

ز بی آبی به طرف جویباران

چو فرصت یابد آب از جو بدزدد

به ترکستان گرش باشد گذاری

کلاه از تارک قیدو بدزدد

گرم در خاطر آرد معنی بکر

نیارم گفتن آن را کو بدزدد

عجب نبود اگر اینگونه دزدی

لقب از کُنیت خواجو بدزدد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها