خواجوی کرمانی – قطعه شماره 35
وله
صدف دُرّ معانی دُر دریای علوم
بلبل باغ فصاحت گل بستان سخن
ای که هنگام سخن جان جهان زنده به توست
سخنت تحفه ی جان است و تویی جان سخن
چو شکر می شکند نرخ شکر می شکند
طوطی منطقت اندر شکرستان سخن
در بیانت سخن ار سحر حلال است چراست
در بنات قلم سرزده ثعبان سخن
تا بر ایوان سخن صورت معنی نقش است
صورت نام تو نقش است بر ایوان سخن
من همان مور ضعیفم سخنم پای ملخ
که بَرَم تحفه به نزدیک سلیمان سخن
چون محمد تو به احسان سمری وز پی آن
طبع خواجو به مدیحت شده حسّان سخن
تا جهان باد مبادا ز وجودت خالی
که جهان را تویی امروز جهانبان سخن
شش جهت دمدمه ی صیت تو بادا که تویی
حاصل شش جهت و زبده ی ارکان سخن