دمی به صحبت پیری رسیده بودم دوش

خواجوی کرمانی – قطعه شماره 26

دمی به صحبت پیری رسیده بودم دوش

که بود منشی دیوان چرخ را استاد

ز حال بنده بپرسید و گفت نشنیدم

قصیده ای که به تجدیدت اتفاق افتاد

دعاش کردم و گفتم که گفته ام دو سه بیت

به مدح خواجه ی آفاق صدر دولت و داد

گشاد رشته ی لولوی نظم آن ابیات

ولی هنوز سر درج مکرمت نگشاد

سیاه گشت مرا و دیده چون مداد و هنوز

به هیچ وجه بهای مداد نفرستاد

چو این حدیث بگفتم به چشم کین در من

نگاه کرد و بخندید و گفت شرمت باد

کسی قصیده به هیزی چنان فرستادست

که تا پریر درم می گرفت و ک.ن می داد (1)


واژگان دشوار : 1-واژه ی به کار رفته دور از ادب بود. به ناچار آن را ننوشتیم !

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها