ورود-ثبت نام

بعد ازین باید سراغ ‌من ز خاموشی‌ گرفت

بیدل دهلوی- غزل شماره 482

بعد ازین باید سراغ ‌من ز خاموشی‌ گرفت

داشتم نامی درین یارن فراموشی‌ گرفت

پردهٔ ناموس هستی بود آغوش ‌کفن

از نفس آیینه تنگ آمد نمد پوشی‌ گرفت

دوستان را ما و تو افکند دور از یکدگر

ای غبار آخر سر راه به همجوشی ‌گرفت

گر به ‌این آهنگ جوشد نغمهٔ ساز وفاق

صور خواهد چون طنین پشه سرگوشی ‌گرفت

الفت دل ها فشار توأم بادام داشت

عبرت اینجا باج تنگی از هماغوشی‌ گرفت

برنگشت از دشت استغنا غبار رفته‌ام

از که ‌پرسم دامن نازی‌ که بیهوشی ‌گرفت

شکر کن بیدل‌ که در توفان نیرنگ شعور

عالمی شد غرق و دست ما قدح ‌نوشی ‌گرفت

 

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *