ایرج میرزا – قطعه شماره 62
درویش
کیست آن بی شعور درویشی
که همیشه به لب بوَد خاموش
نه کند هیچ گفتگو با کس
نه به حرف کسی نماید گوش
کارهایی کند سفیهانه
خارق عادت و مخالف هوش
مثلا در هوای گرم تموز
خرقه ی پشم افکند بر دوش
لیک در عین سورت سرما
تن برهنه نماید از تن پوش