ایرج میرزا – قطعه شماره ۳۳
جذبه ی شیرازیان
حضرت شوریده اوستاد سخن سنج
آنکه همه چیز بهتر از همه داند
باد صبا گر گذر به پارس نماید
شعر مرا از لحاظ او گذارند
بنده ندانم که در کجا رَوَم آخر
جذبه ی شیرازیان مرا بکشاند
مسکن شوریده است و مدفن سعدی
شهر دگر همسری به او نتواند
بازم از این جایگاه نغز دل افروز
تا به کجا دست روزگار براند
می روم آنجا که روزگار بخواهد
می کَشَم آنجا که آسمان بکشاند
بنده همین قدر شاکرم که به شیراز
هر که شبی دلبری به بر بنشاند
یاد من افتد در آن دقیقه و از دور
بوسه ی چندی به جای من بستاند
گوید جای جلال خالی و آن گاه
لذت آن بوسه را به من بپراند
بعد وفاتم میان مردم شیراز
این سخن از من به یادگار بماند