ورود-ثبت نام

قصّه شنیدم که بوالعَلا به همه عمر

ایرج میرزا – قطعه شماره ۲۶

بقای انسب

قصّه شنیدم که بوالعَلا به همه عمر

لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد

در مرض موت با اجازه دستور

خادم او جوجه با به محضر او برد

خواجه چو آن طیر کشته دید برابر

اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد

گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر

تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد

مرگ برای ضعیف امر طبیعی است

هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مُرد

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *