ایرج میرزا – قطعه شماره 2
در هجو نصرت الدوله
شاهزاده ضیافتی کردی
کافت آورد مر ضیای تو را
کارهایت معرفی کردند
سستی عقل و ضعف رای تو را
به همه کفش دادی و مَلِکی
زانکه کوچک بُدند پای تو را
هیچ بر من ندادی و گفتی
رَوَم و سر کنم هجای تو را
چشم ! اگر روزگار بگذارد
در کف تو نهم سزای تو را
لیک حالا جز این نخواهم گفت
که برد مرده شو سرای تو را
نه سرای تو را به تنهایی
هم عطای تو هم لقای تو را
خوب شد بر مَنَت عطا نرسید
بنده گاییدم آن عطای تو را !