اقبال لاهوری
پیام مشرق
شماره 229
بیار باده که گردون به کام ما گردید
مثال غنچه نواها ز شاخسار دمید
خورم به یاد تنک نوشی امام حرم
که جز به صحبت یاران رازدان نچشید
فزون قبیله ی آن پخته کار باد که گفت
چراغ راه حیات است جلوه ی امید
نوا ز حوصله ی دوستان بلندتر است
غزل سرا شدم آنجا که هیچکس نشنید
عیار معرفت مشتری است جنس سخن
خوشم از آنکه متاع مرا کسی نخرید
ز شعر دلکش اقبال میتوان دریافت
که درس فلسفه می داد و عاشقی ورزید