قصاب کاشانی – غزل شماره 190
منم فتاده به راه تو خاکسار مشخّص
به روی آینه ی گیتیام غبار مشخّص
به هر کجا که روم زآه و اشک بادم و باران
به دور سبزه ی خط توام غبار مشخّص
ز پای تا به سرم نیست عضو بی گل داغت
از این چمن منم امروز لالهزار مشخّص
نه حاصلی نه نمودی نه سایهای و نه سودی
به گرد این چمنم کردهای حصار مشخّص
فراق روی توام کرده است پرده ی قانون
خیال زلف توام ساخته است تار مشخّص
شده ست تا تن قصاب پایمال حوادث
به چشم خلق بود خاک رهگذار مشخّص