قصاب کاشانی – غزل شماره 102
بیرون خیالت از دل غافل نمیرود
ور میرود به سوی تو بی دل نمیرود
هرگز مرا هوای سر کویت ای نگار
از سر برون ز دوری منزل نمیرود
بحریست عشق او که ز باد مخالفش
تا نشکند قراب به ساحل نمیرود
آید چو یار تا نکند کار عشق را
بر من هزار مرتبه مشکل نمیرود
قصاب تیر غمزه چو خوردی قرار گیر
کس زخمدار از پی قاتل نمیرود