باز دلم هوای آن روزها را می کند
روزهایی که
بهانه ی شادیمان یک عروسک بود
و بهانه ی بازیمان تنها یک همبازی
و ما آن قدر غرق در بازی بودیم
که گویی
تمامی دنیا در همان لحظه خلاصه می شد
مرزی نبود میان خیال و واقعیت .
باز دلم هوای آن روزها را می کند
روزهایی که
در صداقت معنا می شد
روزهای پاک کودکی .
دلم هوای آن روزها را می کند
هوای تو را
این خانه را
و صدای آن روزهاکه فریاد می زند:
” فاصله ها ، هرگز حریف خاطره ها نمی شوند ” .
واژگان کلیدی : اشعار نگار معبودی،نمونه شعر نگار معبودی،شاعر نگار معبودی،شعرهای نگار معبودی،شعری از نگار معبودی،یک شعر از نگار معبودی،شعر نو نگار معبودی.