جانا، نظری، که دل فگار است

فخرالدین عراقی- غزل شماره 24

جانا، نظری، که دل فگار است

بخشای، که خسته نیک زار است

بشتاب، که جان به لب رسیده است

دریاب کنون، که وقتِ کار است

رحم آر، که بی ‌تو زندگانی

از مرگ بتر هزار بار است

دیری است که بر درِ قبول است

بیچاره دلم،  که نیک خوار است

نومید چگونه باز گردد؟

از درگهت، آن کامیدوار است

ناخورده دلم شرابِ وصلت

از دردی هجر در خمار است

مگذار به کام دشمن، ای دوست

بیچاره مرا، که دوستدار است

رسواش مکن به کام دشمن

کو خود ز رخ تو شرمسار است

خرّم دل آن کسی، که او را

اندوه و غم تو غمگسار است

یادیش ازین و آن نیاید

آن را که، چو تو نگار، یار است

کار آن دارد، که بر در تو

هر لحظه و هر دمیش بار است

نی آنکه همیشه چون عراقی

بر خاکِ درت چو خاک خوار است

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest


0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها