ای تو مخفی در ظهور خویشتن

شمس مغربی – غزل شماره 147

ای تو مخفی در ظهور خویشتن

ای رخت پنهان به نور خویشتن

با دو عالم بی دو عالم دایما

عشق بازی در حضور خویشتن

در حضور هر دو عالم بر دوام

زو همی خواهد ظهور خویشتن

مدتی با کس نمی کرد التفات

حسن رویت از غرور خویشتن

باز چندی در تماشاگاه ذات

جنت خود بود و حور خویشتن

در تماشای بهشت ذات خود

بود حوری و قصور خویشتن

خود به خود دارد خود بدتاز خود

بشنود هر دم زبور خویشتن

تا کند بر خود تجلی هم ز خود

موسی خود بود و طور خویشتن

چون شعوری یافت از غایات کون

گشت عاشق از شعور خویشتن

دید در خود بحرهای بی کران

حیرت آورد از بحور خویشتن

جمله کارستان خود در خود بدید

در عجب ماند از امور خویشتن

زان سبب در وی سروری شد پدید

منبسط گشت از سرور خویشتن

عزم صحرا کرد ناگه زان سرور

آن سلیمان با طیور خویشتن

بر سر ره بیخبر افتاده دید

مغربی را در عبور خویشتن

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها