![](https://www.poempersian.ir/wp-content/uploads/2020/01/محمد-سعید-عرفانی-منش.jpg)
شعر نخست :
يادش بخير پاييز،پاييز از تو سرشار
با رقص بيد مجنون،همسايه ي سپيدار
هر روز سخت را همگام تو ساده كردن
هر شب به شوق روزي ديگر پر از تو بيدار
هي دست دست كردن،چيزي بهانه كردن
از درس و مشق و نمره،از تازه هاي اخبار
بيخود نگاه خود را روي زمين كشيدن
شرم سلام گفتن، همچون غريبه هر بار
يادش بخير وقتي،ميشد كلاس يك عصر
باشد براي خلوت،جايي براي ديدار
وقتي سرود باران،بر كاغذ خيابان
ميكرد ساده به احساس من و تو اقرار
اما زمانه اي كه از عشق كينه دارد
كوه اميد ما را، با خشم كرد آوار
آن خنده هاي شيرين،وان لحظه هاي زيبا
بر باد رفت ناگاه،با يك خدانگهدار
حرفي نماند انگار،از آنچه رفت بر ما
حرفي نبوده انگار،حرفي به غير پندار
رفتي و از حضورت،عطري غريب دارد
آن پولكي كه افتاد از تو كنار ديوار
رفتي و شايد از يادم برده باشي اما
من ميكنم ز خوبي هاي تو ياد بسيار
امسال فصل پاييز بي تو گذشت، هيهات
ديگر نميشود آن پاييز رفته تكرار
شعر دوم :
ﺗﻮ ﻛﯿﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ در ﻫﻮاي ﻣﻨﻲ؟
ﺗﻨﯿﺪﻩ اي ﺑﻪ وﺟﻮدم وﻟﻲ ﺳﻮاي ﻣﻨﻲ
ﻛﺠﺎي زﻣﺰﻣﻪ ﻫﺎﯾﻢ،ﻛﺠﺎي ﺣﺎدﺛﻪ اي؟
ﻛﺠﺎ ﺑﺠﻮﯾﻤﺖ اي ﺟﺎن،ﻛﻪ ﻧﺎﻛﺠﺎي ﻣﻨﻲ
ﮔﺮﻩ زدي ﺑﻪ خيالت ﻛﻼف ذهن ﻣﺮا
ﺑﻪ اﯾﻦ ﮔﺮﻩ زدﻧﺖ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ ﮔﺸﺎي ﻣﻨﻲ
درﯾﻦ ﻫﺠﻮم ﺳﯿﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﻣﺎﻩ ﭘﯿﺪا ﻧﯿﺴﺖ
ز گم شدن نهراسم، ﻛﻪ روﺷﻨﺎي ﻣﻨﻲ
ﻛﺴﻲ ﺷﺒﯿﻪ ﺗﻮ در ﻣﻦ،ﻣﺮا ﺑﻪ درﯾﺎ ﺑﺮد
رﺳﯿﺪﻩ ام ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ،اﯾﻦ ﻛﻪ ﻧﺎﺧﺪاي ﻣﻨﻲ
ﺳﻮال ﻛﺮدﻩ ام ﻋﻤﺮي ﭼﺮا ﭼﺮا و اﯾﻨﻚ
ﺗﻮﯾﻲ ﻛﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺻﺪﻫﺎ ﭼﺮا ﭼﺮاي ﻣﻨﻲ
وﻟﻲ ﺳﻮال ﺑﺪون ﺟﻮاب ﻣﺎﻧﺪﻩ ي ﻣﻦ
ﺗﻮ اي ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻛﻪ ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ آﺷﻨﺎي ﻣﻨﻲ؟
واژگان کلیدی : اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،غزل غزلیات غزل های غزلی از،محمد سعيد عرفاني منش.