گر آن مه را وفا بودی چه بودی

عبید زاکانی – غزل شماره 105

گر آن مه را وفا بودی چه بودی

ورش ترس از خدا بودی چه بودی

دمی خواهم که با او خوش برآیم

اگر او را رضا بودی چه بودی

دلم را از لبش بوسیست حاجت

گر این حاجت روا بودی چه بودی

اگر روزی به لطف آن پادشا را

نظر با این گدا بودی چه بودی

خرد گر گرد من گشتی چه گشتی

وگر صبرم به جا بودی چه بودی

به وصلش گر عبید بینوا را

سعادت رهنما بودی چه بودی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها