شعر نخست :
ماه من غصه چرا ؟
آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما میخندد
یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبزیز شد و
نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید
زیر پاهایمان ریخت
تا بگوید که هنوز پر امنیت خداست
ماه من غصه چرا ؟
تو مرا داری و من
هر شب و روز
آرزویم همه خوشبختی توست
دل به غم دادن و از یأس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من ! غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید
یا دل شیشهایات از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست
چتر شادی را وا کن با نگاهت به خدا
و بگو با دل خود که خدا هست و خدا هست
او همانی است که در تارترین لحظه ی شب
راه نورانی امید نشانم میداد
او همانی است
که هر لحظه دلش میخواهد
همه زندگیام غرق شادی باشد
ماه من !
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است
این همه غصه و غم این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! همه میوه ی یک باغند
همه را با هم
و با عشق بچین
ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزهزاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا
شعر دوم :
مهربانم، ای خوب
یاد قلبت باشد
یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو میاندیشد
و کمی
دلش از دوری تو دلگیر است
مهربانم، ای خوب !
یاد قلبت باشد
یک نفر هست که چشمش
به رهت دوخته، بر در مانده
و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد
مهربانم، ای خوب !
یاد قلبت باشد
یک نفر هست که دنیایش را
همهی هستی و رویایش را
به شکوفایی احساس تو پیوند زده
و دلش میخواهد لحظهها را با تو به خدا بسپارد…
مهربانم، ای خوب !
یک نفر هست که با تو
تک و تنها با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور
پر احساس و خیال است و سرور
مهربانم این بار یاد قلبت باشد
یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت هر صبح، گونهی سبز اقاقیها را
از ته قلب و دلش میبوسد
و دعا میکند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش
راهی خانهی خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید
به شب معجزه و آبی فردا برسی .
واژگان کلیدی : اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،شعر نو،مهين رضواني فرد،دلنوشته،متن.