خسروا ای ‌آنکه قهرت روز رزم و گاه کین

قاآنی شیرازی – قطعه شماره 53

خسروا ای ‌آنکه قهرت روز رزم و گاه کین

چرخ را با تیره خاک ره برابر می کند

گر نبود آنکه بینی روز رزم اندر هوا

روزگار از بیم تیغت خاک بر سر می کند

حاجتت نبود به خنجر روز کین کز روی کین

گردش مژگان چشمت کار خنجر می کند

برّش از بازوی ارغون است نز برنده تیغ

با بداندیشش‌ مگو کاین حرف باور می کند

ذوالفقار چه‌که عمرو عبدوُد دارد خبر

کانچه با او می کند بازوی حیدر می کند

خسروا شخصی است‌ نورانی جمال از اهل نور

کز جمال خویش بزمم را منور می کند

نوری است امّا ز عریانی به نور آفتاب

آیت نور علی نور اینک از بر می کند

هست چون ‌تیغ ‌تو عریان ‌لاجرم چون تیغ تو

زاشک خونین رخ پر از یاقوت احمر می کند

از غلامی تو دارد گفتگو وین حرف را

قند می پندارد و هر دم مکرر می کند

هر چه می گویم مکن این آرزو را لب ببند

کاین هوس را چرخ عالیقدر کمتر می کند

او همی گوید که‌‌ گر الطاف شه باشد قرین

قدر خاک تیره را از چرخ برتر می کند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها