شعر نخست :
زندگی
گنجشک کوچکی است
که هر از گاهی می آید کنار پنجره
با هم به تو می خندیم
به اینکه چشم به زنگ نشسته ای
و ناخن هایت را می جوی
به این دنیا که
در چشم های ما
بستنی نیست که آب می شود
می بینی ؟
بی تو هم زندگی حرف تازه ای دارد
که در چشم ما فوت کند .
شعر دوم :
تو نیستی
پنجره ی اتاق ، درختان حیاط
حتی گل های قالی گواهی می دهند
جای تو اینجا خالی است
تو با آن چشم های کشیده
باید خواهر دریا باشی
که آب ها طغیان کرده اند
تا زانویت بالا بیایند
بالا می آیند
و تو می فهمی
اینجای دنیا کسی هست
که برای آمدنت
روزها را یکی در میان می شمارد .
واژگان کلیدی : اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،شعر نو،عليرضا نوري.