شعر نخست:
ریشه ات جهان را پر کرده بود
هر درخت که به بهار نگاهت دل باخت
جوان شد .
هر خستگی که به آیینه ی چهره ات نگریست
آرام گرفت .
هر گاه از سرم گذشت که دوستت دارم
خجل گشتم از روی عشق
که اقیانوس بودی و قره ای پنداشتمت .
ریشه ات جهان را پر کرده بود ،
خورشید ها در آغوشت به خواب رفته اند
جامه ی انسان بر تو فریب بود
چندین و چند آسمان را در سینه پنهان کردی؟
شعر دوم:
قدیس فراسوی جسم
به آب ها نگریست و دریا شد .
زیبای فراسوی ذهن
به آسمان نگریست و ستاره شد .
من چو گلبرگی زیر پای تو می افتم
خم می شوی و مرا از زمین بر می داری
گلبرگ را به سینه ات می فشاری
و الماس می شوم
تابناک و شفاف می درخشم.
شعر سوم:
نبض خدا رو گرفتم
نه تند بود و نه کند .
آهنگ خلقت داشت
زیبا و هماهنگ .نبض خدا را بوسیدم ،
گونه اش گلگون شد
جنگل از عطر گیسوانش سرمست .
شعر چهارم:
بگذار در کانون آفتاب بایستم
و به گوی زمین بنگرم ،
از آن مکان بلند آرامش
به آوازها جان می دهم
و یک پیراهن آبی به تن آسمان می کنم ،
ستاره ها از جیب تو بیرون می افتند
پیرامون کلمه هایت برگ ها می رویند
سیمای جهان پدیدار می شود
تو در دلم می تابی .
شعر پنجم:
کم تر از چشم تو نمی خواهم
نگاهم کن
آن قدر نگاهم کن تا چون نیلگون ترین شب
بر آسمان بشکفم
تمام آوازهایت را به جویبار بخشیده ای
و سبدت را به من .
نزدیک بیا ،
می خواهم لبخندت را بچینم
واژگان کلیدی: اشعار گیتی خوشدل،نمونه شعر گیتی خوشدل،شاعر گیتی خوشدل،شعرهای گیتی خوشدل،یک شعر از گیتی خوشدل،شعری از گیتی خوشدل،شعر نو گیتی خوشدل،شعر کوتاه گیتی خوشدل،گلچین و گزیده بهترین،زیباترین اشعار ناب گیتی خوشدل.