نعیم فراشری – تخیلات شماره ۱۹
بر مرگ دختر
ای دریغا! ای دریغا! دخترا
دلفریبا، دلستانا، دلبرا
بیتو ماندم بیتو ماندم در جهان
خاک شو، ای دهر دون، وی آسمان
نرگس باغ جهان پر زیب و تاب
نرگس باغ دلم گشته خراب
خاک خواهد گشت روی چون گلت
زلف دلجوی مثال سنبلت
دست و پای تو غذای کرم و مور
زیر خاک تیره اندر قعر گور
تخم ناهموار کشتی در جهان
آه! ای دهقان پیر! ای آسمان
چیست جرم مردمان بیگناه
تا کشند این حسرت و اندوه و آه