مرا تا زنده ام شاهم تو باشی
میان برج دل ما هم تو باشی
اگر خواب و اگر بیدار باشم
چه غم چون شاه آگاهم تو باشی
ز گمراهی چه اندیشه کنم چون
دلیل و منزل و راهم تو باشی
به جز آن آستانت کی نهم سر
ولی مستم چو دلخواهم تو باشی
ز قعر چاه بر جاهم رسانی
چه سلطان و شهنشاهم تو باشی
سخن هر چند گویم زیر و بالا
چه گویم زیر و بالا هم تو باشی