اقبال لاهوری
زبور عجم
شماره 98
کشیدی باده ها در صحبت بیگانه پی در پی
به نور دیگران افروختی پیمانه پی در پی
ز دست ساقی خاور دو جام ارغوان درکش
که از خاک تو خیزد ناله ی مستانه پی در پی
دلی کو از تب و تاب تمنا آشنا گردد
زند بر شعله خود را صورت پروانه پی در پی
ز اشک صبحگاهی زندگی را برگ و ساز آور
شود کشت تو ویران تا نریزی دانه پی در پی
بگردان جام و از هنگامه ی افرنگ کمتر گوی
هزاران کاروان بگذشت ازین ویرانه پی در پی