اشعار مهدی رحیمی

 

شعر نخست :

یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده

قلمش نه ! دمِ تیغ دو دمش افتاده

آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی است که مرد

دیده از دست ابالفضل علمش افتاده

 دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش

تا دم علقمه در هر قدمش افتاده

نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد

زخم های تن آقا رقمش افتاده

بعدِ این قدر مصیبت که سرش آوردند

تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده

آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی شمر

که : “خودم می کِشم و می کُشمش” افتاده

دَمش از بس که حسینی است چو پایین رفته

باز در پای دَمش بازدمش افتاده

 مثل بین الحرمین است مدینه اما

سر پا نیست ، در این سو حرمش افتاده


شعر دوم :

در غدیر و مدح امام علی (ع)

چو شهر علم بنا گشت در علي بشود

بدا به حال آن كسي كه بر علي بشود

غدير! صحنه اوج ولايت است ببين

پيامبر آمده از هر نظر علي بشود

چه محشري شده بر پا به روي بار شتر

حساب كن كه نبي ضرب در علي بشود

 در اين معادله اصلا درست هم اين است

خبر رسان كه نبي شد، خبر علي بشود

نه اينكه نام علي حافظ ابوالبشر است

قرار بود دعاي سفر علي بشود

 تبر به دست اگر بت شكن شد ابراهيم

نبي است بت شكن اما تبر علي بشود

چه در غدير چه در خيبر و چه در محشر

قرار هست فقط يك نفر علي بشود

به غير فاطمه آن هم نه در تمام جهات

نمي شود كه كسي اينقدر علي بشود

 فقط براي حسين است اين فضيلت كه

پدر علي و هر آنچه پسر علي بشود

 نه هر جدال كه در اوج جنگ كرب و بلا

حسين‌تر شود عباس تر علي بشود

 چه در زمان نبي و چه در دل محراب

هميشه باعث شق القمر علي بشود


شعر سوم :

در مدح امام رضا (ع)

این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید

دارو؟ نه ! در این برگه دارو خانه بنویسید

مشهد- حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد

جای مُسکّن هم برایم دانه بنویسید

این بغض ها جای خودش آقا برای من

اشک روان تا ناودان چانه بنویسید

روزی دو ساعت آه، پشت پنجره فولاد

لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید

نامم درون لیست باشد هرچه که باشد

زائر اگر که نیستم دیوانه بنویسید

“این جاست داروخانه ی تضمینی عالم”

این جمله را بالای سقاخانه بنویسید

هرروز اگر امکان ندارد لااقل آقا

توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید

تا مستی از حد بگذرد در مجلس مستان

این شعر را روی لب پیمانه بنویسید


 شعر چهارم :

شهادت امام حسن(ع)

حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

رد دو دست ابالفضل روی آب بماند

حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم

میان کوچه و گودال بی جواب بماند

حسین نیز غریب است اگر شبیه برادر

ولی بناست بقیع حسن خراب بماند

کمی ز غصه ی تو رخنه کرده است به بیرون

تفاوت زن چون ” جعده ” و ” رباب ” بماند

به احترام حسینِ سه روز مانده به گودال

بناست زائر تو زیر آفتاب بماند

 شعر پنجم :

در مدح امام حسین(ع)

تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد

توحید در نهایتِ خود آشکار شد

با روی کار آمدن رویت،آفتاب

از کار سَروَری جهان برکنار شد

اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت

هر سال از طلوع خودش شرمسار شد

یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال

خورشید در غروب خودش خانه دار شد

باعلت سپید و سیاهی چشم تو

پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد

درمجلسی که گیسوی تو درس میدهد

بوی بهار موی تو شرح بِحار شد

نام حسین پهن شد و بین سین آن

جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد

ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل

گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد

گفتم حسین پس همه‌ی قُم قُمار شد

گفتم حسین مِی وسط خُم خُمار شد

با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد

با یاحسین نَفْس ولیکن مهار شد

” وحشی بافقی ” اگر ” اهلی ” شد از تو شد

” انسانی” فخیم غمش ” سازگار ” شد

هم یا حسین بوی ” گلاب وگل ”  آفرید

هم یا حسین ریشه ی ” نخل ” چهار شد

مجبور بودم از تو بگویم در این غزل

این جبر در نهایتِ امر اختیار شد

دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو

درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد

نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش

هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد


واژگان کلیدی:اشعار مهدی رحیمی،نمونه شعر مهدی رحیمی،شاعر مهدی رحیمی،شعرهای مهدی رحیمی،شعری از مهدی رحیمی،یک شعر از مهدی رحیمی،غزل غزلیات غزل های غزلی از مهدی رحیمی،مهدي رحيمي،اشعار دینی مذهبی آیینی مهدی رحیمی،شعر درباره امام علی علیه السلام،شعر درباره امام رضا علیه السلام،شعر با موضوع امام رضا و امام علی علیهم السلام،مهدی رحیمی شعر آیینی،مهدی رحیمی شعر امام حسن علیه السلام،مهدی رحیمی شعر امام حسین علیه السلام،مهدی رحیمی زمستان.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها