شعر نخست :
نامه نامه پست می شوم
از حافظه خودکاری قدیمی .
می دانم تمام دلتنگی های جهان
روی ساعت های دیواری تنظیم می شوند
اصلا ساعت مچی ام را می بندم
تا پای زمان را به خیلی از جا ها باز کنم
روستا ها،شهر ها،کشور ها
هر شب
با کشاورزی که داسش را کند می کند می خوابم
و هرصبح
با کارگری هم شیفت می شوم
بگذار تمام هواپیماها،قطارها،اتوبوس ها
از مرزها عبور کنند
من لباس سربازی را می پوشم
که قرارها ی عاشقانه اش را بالای برجک می گذارد
و آن را یک روز به باد خواهد داد
شعر دوم:
مرگ یعنی
زندگی بعدی
خانه بعدی
اتاق بعدی
صندلی بعدی
تا خواستم بفهمم
کجای این قصه ایستاده ام
پیر زنی که این ها را می گفت
ایستگاه بعدی پیاده شد.
شعر سوم :
از باجه ی تلفن
روی خط اعتباریام میآیم
خاموش
خط ثابتم را میگیرم
در دسترس نمیباشد
چه قدر این روزها به تنهاییام مشکوکم
واژگان کلیدی: اشعار امید بیگدلی،نمونه شعر امید بیگدلی،شعرهای امید بیگدلی،شعری از امید بیگدلی،یک شعر از امید بیگدلی،شعر کوتاه امید بیگدلی،شاعر امید بیگدلی.