ای زآتش حسن تو شبستان وفا گرم

قصاب کاشانی – غزل شماره 246

ای زآتش حسن تو شبستان وفا گرم

وز شعله ی رخسار تو هنگامه ی ما گرم

ترسم ز لطافت شود از رنگ به رنگی

بسیار گل روی تو را کرده حیا گرم

چون شمع برافروخته از وی بچکد موم

از عکس تو شد آینه را بس که قفا گرم

از مردمکم دیده ی بد دور که امروز

آمد به نظر تیر توام نام خدا گرم

نگذاشت که از آتش عشق تو شود سرد

برداشت ز جا پیکرم از خاک هما گرم

چون پای تو رنگین شود از دیده ی خونبار

دیگر نشود رونق بازار حنا گرم

بر مشت حنا پا مزن ای شوخ که قصاب

کرده به سر آتش سوزان تو جا گرم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها