اشعار سعید بیابانکی

 

شعر نخست:

طبیب نسخه ی درد مرا چنین پیچید:

دو وعده خوردن چایی به وقت چاییدن

معاونی که مشاور شده است می داند

چقدر شغل شریفی است کشک ساییدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات

بخواست جام می و گفت: ژاژ خاییدن

حکیم کاردرستی به همسرش فرمود:

شنیده ایم که درد آور است زاییدن …

بد است زاغ کسی را همیشه چوب زدن

جماعت شعرا را مدام پاییدن

خوش است یومیه اظهار فضل فرمودن

زبان گشودن و دُر ریختن … “مشاییدن”

صبا به حضرت اشرف ز قول بنده بگو:

که آزموده خطا بود آزماییدن

تمام قافیه ها ته کشید غیر یکی

خوش است خوردن چایی به وقت چاییدن!


شعر دوم:

ما را به یک کلاف به یک نان فروختند

ما را فروختند و چه ارزان فروختند

اندوه و درد ازاین که خداناشناس ها

ما را چقدر مفت به شیطان فروختند

ای یوسف عزیز! تو را مصریان، مرا

بازاریان مومن ایران فروختند

یک عده خویش را پس پشت کتاب ها

یک عده هم کنار خیابان فروختند

بازار مرده است ولی مومنین چه خوب

هم دین فروختند هم ایمان فروختند

بازاریان چرب زبان دغل به ما

بوزینه را به قیمت انسان فروختند

وارونه شد قواعد دنیا مترسکان

جالیز را به مزرعه داران فروختند!


شعر سوم:

به نام عشق که زیباترین سر آغاز است
هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است
جهان تمام شد و ماهپاره های زمین
هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است
هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است
پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است
به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد
چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است
بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است
ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است

 واژگان کلیدی: اشعار سعید بیابانکی،نمونه شعر سعید بیابانکی،شعر طنز سعید بیابانکی،شعری از سعید بیابانکی،یک شعر از سعید بیابانکی،غزل های سعید بیابانکی،شعرهای سعید بیابانکی،شعرهای سعید بیابانکی،شاعر سعید بیابانکی،غزلی از سعید بیابانکی،غزلیات سعید بیابانکی،سروده های سعید بیابانکی.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها