شعر نخست :
وطنیه
روزنامه ها
چاقو خوردهاند
از خبرِ گریختنِ آدمها
به دوردست
زبانم را تبعید کردهاند
به دهان چند توریستِ چینی
که آمده بودند با تخت جمشید عکس بگیرند
چهرهام چندبار عوض شده است
و شاید دیگر خودم را مثل قبل نشناسم
زنبورها عطرِ گلِ سرخ را کشتهاند
به کتابخانه رفتم
آنجا هم مترجمان
عطرِ گلِ سرخ را در کتاب کشته بودند .
شعر دوم :
فریاد
قلبت
اعلامیهای خونین است
که زیر پیراهنت پنهان کردهای
چشمانت
دو تفنگچی که از قشونِ میرزا برمیگردند
صدایت را تازیانه زدی
اسبی که میخواست تمام دشت را بدود
به خیابان رفتی
و خردههای صدا را از گوشه و کنار جمع کردی
هر کس دهانش را برده بود
دیگر به خانه برنگشت
تو دهانت را برده بودی
اما دوست من
فریاد که دهان نمیخواهد!
شعر سوم :
روایتِ علاقه در عهدِ شباب
نگهداری از غمهای ظریف و بیهوده در پستوی روح
مراقبت از غزلیاتِ شمس
دلجویی از غروبِ دوشنبهها
و دلدادگی به پنجرههای خانه با تماشای او شروع شد
گذاشتم آفتاب به تنهاییام بتابد
به خانه رفتم و به ترکیبِ فلفل و اسفناج
و پیداکردن لغتی مهجور در دستِ دهخدا مشغول شدم
او را به ناگاه دیدم
مطمئنم
آن چهرهی گندمگون
مسیرِ بارانها را عوض کرد
علاقه
مثل آمدنِ سیلِ ناگهان
معماری زندگی را بههم ریخت
پنهان نمیکنم
که شکفتنِ لالهی رُخَش
آثار عجیبی داشت؛
پنجرهها نور بیشتری گرفتند
کتابها کمحرف شدند
و نامگذاری گیاهان از همان روز شروع شد
پنهان نمیکنم
که آمدنِ او
کشفِ آتش در اولین برف کوهستان بود
به او که نگاه میکردم
سکوتم طولانیتر میشد یا شادیام؟
غافل بودم
اگر شاخههای دو درخت برهم بیفتند
کدام زودتر میشکنند؟
واژگان کلیدی: اشعار نمونه شعر شاعر شعرهای یک شعر از شعری شعر نو رسول پيره.