شعر نخست : بگیر آنقدر محکم در بغل دلبسته ی خود را که در بر دارد انگاری هلویی هسته ی خود را صلات ظهر هم باشد، شبم آغاز خواهد شد به محض اینکه می بندی دو چشم خسته ی خود را شدم چون آینه محو وجود بی مثال تو …
توضیحات بیشتر »اشعار سینا علی محمدی
شعر نخست : نه گلی به نامت هست نه خیابان و نه حتی شش دانگ خانه ای سبز با بهارخوابی که در آن نوزادت را به آغوش بگیری و من چشم برندارم از این همه زیبایی ات سطری ، شعری به نام کوچک تو هرگز نسرودم اما تمام این …
توضیحات بیشتر »اشعار علیرضا پورمسلمی
میخواهم ببوسم این حق من است وقتیکه تنها نشستهای روی ایوان به فکر عالم و آدم اما حواست نیست که آن گنجشک پر زد از گوشه ی حیاط به هوای تکه نان افتاده کنار پات و هی خدا خدا که بیایی از ایوان به هال این حق گنجشک ها …
توضیحات بیشتر »شعری از فرحناز صفری
شهید خداحافظ و بعد از این مرا دیگر نخواهی دید خبر این بود آری ! یک پرستو از قفس کوچید غروب سرد پاییز و سبدهای پر از سیبت همان جایی که مجنون بود و آن سرو و درخت بید کمی دیر آمدی اما غزل از چشم تو …
توضیحات بیشتر »داستان کوتاه الاغ پیر
کشاورزي الاغ پيري داشت که يه روز اتفاقي ميفته توی يک چاه بدون آب . کشاورز هر چه سعي کرد نتونست الاغ رو از تو چاه بيرون بياره .براي اينکه حيون بيچاره زياد زجر نکشه کشاورز و مردم روستا تصميم گرفتن چاه رو با خاک پر کنن تا الاغ زود …
توضیحات بیشتر »جایگزین ” ارائه ” در زبان پارسی
ارائه واژه ای عربی به معنی ” نشان دادن ” و ” به معرض دید گذاشتن ” است . بسیاری ” ارائه کردن ” یا ” ارائه دادن ” را با ” تحویل دادن ” هم معنی دانسته اند که البته نادرست است . به جای ” ارائه ” می …
توضیحات بیشتر »اشعار هرمان د کونیک
شعر نخست : پیشترها فقط چشمهایت را دوست داشتم حالا چین و چروکهای کنارشان را هم مانند واژهای قدیمی که بیشتر از واژهای جدید همدردی میکند . پیشترها فقط شتاب بود برای داشتن آنچه داشتی، هربار دوباره پیشترها فقط حالا بود، حالا پیشترها هم هست چیزهای بیشتری برای دوست …
توضیحات بیشتر »اشعار جواد ضمیری
شعر نخست : بانو! عروسی من و او جز عزا نبود حتی عروس با غم من آشنا نبود او با تمام عشوه گری ها برای من يک تار گيسوان بلند شما نبود آن شب به گريه نام تو را داد می زدم اما برای پاسخ من يک خدا نبود …
توضیحات بیشتر »اشعار آنا لمسو
شعر نخست : طعم سیگار لایت در حمام طعم یک لب زدن به گیلاسی بحث من با تو بر سر یک تخت پشت قلیان شاه عباسی تو به فکر پیانو در باران حجمی از خانه را صدا می برد عشق بین من و تو جریان داشت حال ملکول …
توضیحات بیشتر »اشعار زهرا ضیایی
شعر نخست : امشب شده ام مست وغزلخوان تو کجایی ای از دل دیوانه گریزان تو کجایی معتاد صدایت شده آواره ی کوچه بی واهمه چون گرگ بیابان، تو کجایی دلتنگترین شاعر عاشق شده ام من در حلقه این شعر سرایان تو کجایی هرشب پی دیدار تو آشفته ی …
توضیحات بیشتر »اشعار حامی شریبی
شعر نخست : اگر گندم خوردنی نیست پس برای کدام پرنده مترسک می خواستی ؟ اگر سنگ دشمنی نیست پس برای کدام آینه شکستن میخواستی ؟ در امتداد این همه نفس های سوخته اگر دلهره واژه ی سوختن نیست پس برای کشتن کدام زمستان آتش میخواستی ؟ شعر دوم …
توضیحات بیشتر »وصال شیرازی پی به راز غزل حافظ برد !
گویند روزی ناصرالدین شاه در محفلی که شاعران بسیاری نیز در آن حضور داشتند،دیوان حافظ را باز کرد و غزل زیر را خواند : بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و …
توضیحات بیشتر »