مولانا-غزل-شماره 1086
هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر
هله کز جنبش تو کار همه نیکوتر
بدوان از پی مردان بنگر از چپ و راست
جسته از سنگ ستاره ز قمر مه روتر
یک به یک پیش تو آیند چو از جا بروی
همچو من بسته کمرها ز شکر خوش خوتر
در گلشن بگشاید ز درون صورت عشق
صورتش چون گل سرخ از گل تر خوشبوتر
عشق داود شود آهن از او نرم شود
شیر آهو شود آنجا و از او آهوتر
هر یکی ذره شود عیسی و عیسی نفسی
مرگ جان بخش شود بلک ز جان دلجوتر
اندر آن حال اگر ماه ببوسد لب تو
گوییش خیز برو از بر ما آن سوتر
دل من پرسخن ست ار چه دهان بربستم
تا بگوید خردی کوست ز ما خوشگوتر