فهرست غزلیات شمس تبریزی
از حرف الف تا خ (حرف آخر قافیه)
برای خواندن هر غزل ، روی آن کلیک کنید
حرف الف :
غزل شماره ۱ : ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
غزل شماره ۲ : ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها
غزل شماره ۳ : ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
غزل شماره ۴ : ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
غزل شماره ۵ : آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا
غزل شماره ۶ : بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما
غزل شماره ۷ : بنشستهام من بر درت تا بوک برجوشد وفا
غزل شماره ۸ : جز وی چه باشد کز اجل اندر رباید کل ما
غزل شماره ۹ : من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
غزل شماره ۱۰ : مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا
غزل شماره ۱۱ : ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا
غزل شماره ۱۲ : ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
غزل شماره ۱۳ : ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
غزل شماره ۱۴ : ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
غزل شماره ۱۵ : ای نوش کرده نیش را بیخویش کن باخویش را
غزل شماره ۱۶ : ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا
غزل شماره ۱۷ : آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
غزل شماره ۱۸ : ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
غزل شماره ۱۹ : امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را
غزل شماره ۲۰ : چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را
غزل شماره ۲۱ : جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را
غزل شماره ۲۲ : چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها
غزل شماره ۲۳ : چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها
غزل شماره ۲۴ : چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را
غزل شماره ۲۵ :من دی نگفتم مر تو را کای بینظیر خوش لقا
غزل شماره ۲۶ :هر لحظه وحی آسمان آید به سر جانها
غزل شماره ۲۷ : آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا
غزل شماره ۲۸ : ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما
غزل شماره ۲۹ : ای از ورای پردهها تاب تو تابستان ما
غزل شماره ۳۰ : ای فصل با باران ما برریز بر یاران ما
غزل شماره ۳۱ : بادا مبارک در جهان سور و عروسیهای ما
غزل شماره ۳۲ : دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی
غزل شماره ۳۳ : می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
غزل شماره ۳۴ : ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
غزل شماره ۳۵ : ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما
غزل شماره ۳۶ : خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا
غزل شماره ۳۷ : یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
غزل شماره ۳۸ : رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
غزل شماره ۳۹ : آه که آن صدر سرا میندهد بار مرا
غزل شماره ۴۰ : طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را
غزل شماره ۴۱ :شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ی ما
غزل شماره ۴۲ : کار تو داری صنما قدر تو باری صنما
غزل شماره ۴۳ : کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مرا
غزل شماره ۴۴ : در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
غزل شماره ۴۵ : با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا
غزل شماره ۴۶ : دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
غزل شماره ۴۷ : ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
غزل شماره ۴۸ : ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
غزل شماره ۴۹ : با تو حیات و زندگی بیتو فنا و مردنا
غزل شماره ۵۰ : ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا
غزل شماره ۵۱ : گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا
غزل شماره ۵۲ : چون همه عشق روی توست جمله رضای نفس ما
غزل شماره ۵۳ : عشق تو آورد قدح پر ز بلاها
غزل شماره ۵۴ : از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها
غزل شماره ۵۵ : شب قدر است جسم تو کز او یابند دولتها
غزل شماره ۵۶ : عطارد مشتری باید متاع آسمانی را
غزل شماره ۵۷ : مسلمانان مسلمانان چه باید گفت یاری را
غزل شماره ۵۸ : رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
غزل شماره ۵۹ : تو از خواری همینالی نمیبینی عنایتها
غزل شماره ۶۰ : ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
غزل شماره ۶۱ : هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را
غزل شماره ۶۲ : بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
غزل شماره ۶۳ :چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را
غزل شماره ۶۴ : تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
غزل شماره ۶۵ : ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا
غزل شماره ۶۶ : تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
غزل شماره ۶۷ : از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا
غزل شماره ۶۸ :چو شست عشق در جانم شناسا گشت شستش را
غزل شماره ۶۹ : چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
غزل شماره ۷۰ : برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را
غزل شماره ۷۱ : اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را
غزل شماره ۷۲ : به خانه خانه میآرد چو بیذق شاه جان ما را
غزل شماره ۷۳ : آمد بت میخانه تا خانه برد ما را
غزل شماره ۷۴ : گر زان که نهای طالب جوینده شوی با ما
غزل شماره ۷۵ : ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
غزل شماره ۷۶ : آخر بشنید آن مه آه سحر ما را
غزل شماره ۷۷ : آب حیوان باید مر روح فزایی را
غزل شماره ۷۸ : ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را
غزل شماره ۷۹ : ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
غزل شماره ۸۰ : امروز گزافی ده آن باده نابی را
غزل شماره ۸۱ :ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را
غزل شماره ۸۲ : معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
غزل شماره ۸۳ : ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا
غزل شماره ۸۴ : چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها
غزل شماره ۸۵ : از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
غزل شماره ۸۶ : ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا
غزل شماره ۸۷ : جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را
غزل شماره ۸۸ :شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ
غزل شماره ۸۹ :یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
غزل شماره ۹۰ : ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا
غزل شماره ۹۱ : در آب فکن ساقی بط زاده آبی را
غزل شماره ۹۲ : زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا
غزل شماره ۹۳ : میندیش میندیش که اندیشه گریها
غزل شماره ۹۴ : زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
غزل شماره ۹۵ : زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
غزل شماره ۹۶ : لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا
غزل شماره ۹۷ : رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را
غزل شماره ۹۸ : ای از نظرت مست شده اسم و مسما
غزل شماره ۹۹ : دلارام نهان گشته ز غوغا
غزل شماره ۱۰۰ : بیا ای جان نو داده جهان را
غزل شماره ۱۰۱ : بسوزانیم سودا و جنون را
غزل شماره ۱۰۲ : سلیمانا بیار انگشتری را
غزل شماره ۱۰۳ : دل و جان را در این حضرت بپالا
غزل شماره ۱۰۴ : خبر کن ای ستاره یار ما را
غزل شماره ۱۰۵ : چو او باشد دل دلسوز ما را
غزل شماره ۱۰۶ : مرا حلوا هوس کردست حلوا
غزل شماره ۱۰۷ : امیر حسن خندان کن چشم را
غزل شماره ۱۰۸ : به برج دل رسیدی بیست این جا
غزل شماره ۱۰۹ : بکت عینی غداه البین دمعا
غزل شماره ۱۱۰ : تو بشکن چنگ ما را ای معلا
غزل شماره ۱۱۱ : برای تو فدا کردیم جانها
غزل شماره ۱۱۲ : ز روی تست عید آثار ما را
غزل شماره ۱۱۳ : ای مطرب دل برای یاری را
غزل شماره ۱۱۴ : اندر دل ما تویی نگارا
غزل شماره ۱۱۵ : ای جان و قوام جمله جانها
غزل شماره ۱۱۶ : ای سخت گرفته جادوی را
غزل شماره ۱۱۷ : از دور بدیده شمس دین را
غزل شماره ۱۱۸ :بنمود وفا از این جا
غزل شماره ۱۱۹ : برخیز و صبوح را بیارا
غزل شماره ۱۲۰ : تا چند تو پس روی به پیش آ
غزل شماره ۱۲۱ : چون خانه روی ز خانه ما
غزل شماره ۱۲۲ : دیدم رخ خوب گلشنی را
غزل شماره ۱۲۳ : دیدم شه خوب خوش لقا را
غزل شماره ۱۲۴ :ساقی تو شراب لامکان را
غزل شماره ۱۲۵ : گفتی که گزیدهای تو بر ما
غزل شماره ۱۲۶ : گستاخ مکن تو ناکسان را
غزل شماره ۱۲۷ : کو مطرب عشق چست دانا
غزل شماره ۱۲۸ : ما را سفری فتاد بیما
غزل شماره ۱۲۹ : مشکن دل مرد مشتری را
غزل شماره ۱۳۰ : بیدار کنید مستیان را
غزل شماره ۱۳۱ : من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا
غزل شماره ۱۳۲ : در میان پرده خون عشق را گلزارها
غزل شماره ۱۳۳ : غمزه عشقت بدان آرد یکی محتاج را
غزل شماره ۱۳۴ : ساقیا در نوش آور شیره عنقود را
غزل شماره ۱۳۵ : ساقیا گردان کن آخر آن شراب صاف را
غزل شماره ۱۳۶ : پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما
غزل شماره ۱۳۷ : با چنین شمشیر دولت تو زبون مانی چرا
غزل شماره ۱۳۸ : سکه رخسار ما جز زر مبادا بیشما
غزل شماره ۱۳۹ : رنج تن دور از تو ای تو راحت جانهای ما
غزل شماره ۱۴۰ : درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما
غزل شماره ۱۴۱ : جمله یاران تو سنگند و تویی مرجان چرا
غزل شماره ۱۴۲ : دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
غزل شماره ۱۴۳ : دوش من پیغام کردم سوی تو استاره را
غزل شماره ۱۴۴ :عقل دریابد تو را یا عشق یا جان صفا
غزل شماره ۱۴۵ : ای وصالت یک زمان بوده فراقت سالها
غزل شماره ۱۴۶ : در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما
غزل شماره ۱۴۷ : آخر از هجران به وصلش دررسیدستی دلا
غزل شماره ۱۴۸ : از پی شمس حق و دین دیده گریان ما
غزل شماره ۱۴۹ : خدمت شمس حق و دین یادگارت ساقیا
غزل شماره ۱۵۰ : درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما
غزل شماره ۱۵۱ : سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را
غزل شماره ۱۵۲ : دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبا
غزل شماره ۱۵۳ : شمع دیدم گرد او پروانهها چون جمعها
غزل شماره ۱۵۴ : دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را
غزل شماره ۱۵۵ : از فراق شمس دین افتادهام در تنگنا
غزل شماره ۱۵۶ : ای هوسهای دلم بیا بیا بیا بیا
غزل شماره ۱۵۷ : ای هوسهای دلم باری بیا رویی نما
غزل شماره ۱۵۸ : امتزاج روحها در وقت صلح و جنگها
غزل شماره ۱۵۹ : ای ز مقدارت هزاران فخر بیمقدار را
غزل شماره ۱۶۰ : مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را
غزل شماره ۱۶۱ : چو فرستاد عنایت به زمین مشعلهها را
غزل شماره ۱۶۲ : تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
غزل شماره ۱۶۳ : بروید ای حریفان بکشید یار ما را
غزل شماره ۱۶۴ : چو مرا به سوی زندان بکشید تن ز بالا
غزل شماره ۱۶۵ : اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا
غزل شماره ۱۶۶ : چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا
غزل شماره ۱۶۷ : کی بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را
غزل شماره ۱۶۸ : ای بروییده به ناخواست به مانند گیا
غزل شماره ۱۶۹ : رو ترش کن که همه روترشانند این جا
غزل شماره ۱۷۰ : تا به شب ای عارف شیرین نوا
غزل شماره ۱۷۱ : چون نمایی آن رخ گلرنگ را
غزل شماره ۱۷۲ : در میان عاشقان عاقل مبا
غزل شماره ۱۷۳ :از یکی آتش برآوردم تو را
غزل شماره ۱۷۴ : ز آتش شهوت برآوردم تو را
غزل شماره ۱۷۵ : از ورای سر دل بین شیوهها
غزل شماره ۱۷۶ : روح زیتونیست عاشق نار را
غزل شماره ۱۷۷ : ای بگفته در دلم اسرارها
غزل شماره ۱۷۸ : میشدی غافل ز اسرار قضا
غزل شماره ۱۷۹ : گر تو عودی سوی این مجمر بیا
غزل شماره ۱۸۰ : ای تو آب زندگانی فاسقنا
غزل شماره ۱۸۱ : دل چو دانه ما مثال آسیا
غزل شماره ۱۸۲ : در میان عاشقان عاقل مبا
غزل شماره ۱۸۳ : ای دل رفته ز جا بازمیا
غزل شماره ۱۸۴ : من رسیدم به لب جوی وفا
غزل شماره ۱۸۵ : از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا
غزل شماره ۱۸۶ : ای میرآب بگشا آن چشمه روان را
غزل شماره ۱۸۷ : از سینه پاک کردم افکار فلسفی را
غزل شماره ۱۸۸ : بر چشمه ضمیرت کرد آن پری وثاقی
غزل شماره ۱۸۹ :آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
غزل شماره ۱۹۰ : با آن که میرسانی آن باده بقا را
غزل شماره ۱۹۱ : بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را
غزل شماره ۱۹۲ : بشکن سبو و کوزه ای میرآب جانها
غزل شماره ۱۹۳ : جانا قبول گردان این جست و جوی ما را
غزل شماره ۱۹۴ : خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را
غزل شماره ۱۹۵ : شهوت که با تو رانند صدتو کنند جان را
غزل شماره ۱۹۶ : در جنبش اندرآور زلف عبرفشان را
غزل شماره ۱۹۷ : ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا
غزل شماره ۱۹۸ : ای صوفیان عشق بدرید خرقهها
غزل شماره ۱۹۹ : ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا
غزل شماره ۲۰۰ : نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا
غزل شماره ۲۰۱ : شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما
غزل شماره ۲۰۲ : هر روز بامداد سلام علیکما
غزل شماره ۲۰۳ : آمد بهار خرم آمد نگار ما
غزل شماره ۲۰۴ : سر بر گریبان درست صوفی اسرار را
غزل شماره ۲۰۵ : چند گریزی ز ما چند روی جا به جا
غزل شماره ۲۰۶ : ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را
غزل شماره ۲۰۷ : ای که به هنگام درد راحت جانی مرا
غزل شماره ۲۰۸ : از جهت ره زدن راه درآرد مرا
غزل شماره ۲۰۹ : ای در ما را زده شمع سرایی درآ
غزل شماره ۲۱۰ : گر نه تهی باشدی بیشترین جویها
غزل شماره ۲۱۱ : باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا
غزل شماره ۲۱۲ : اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
غزل شماره ۲۱۳ : اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا
غزل شماره ۲۱۴ : درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا
غزل شماره ۲۱۵ : من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا
غزل شماره ۲۱۶ : روم به حجره خیاط عاشقان فردا
غزل شماره ۲۱۷ : چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را
غزل شماره ۲۱۸ : ز بهر غیرت آموخت آدم اسما را
غزل شماره ۲۱۹ : چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا
غزل شماره ۲۲۰ : ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا
غزل شماره ۲۲۱ : مرا تو گوش گرفتی همیکشی به کجا
غزل شماره ۲۲۲ : رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا
غزل شماره ۲۲۳ : کجاست مطرب جان تا ز نعرههای صلا
غزل شماره ۲۲۴ : چه خیره مینگری در رخ من ای برنا
غزل شماره ۲۲۵ : بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا
غزل شماره ۲۲۶ : برفت یار من و یادگار ماند مرا
غزل شماره ۲۲۷ : به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا
غزل شماره ۲۲۸ : بیار آن که قرین را سوی قرین کشدا
غزل شماره ۲۲۹ : شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا
غزل شماره ۲۳۰ : ز سوز شوق دل من همیزند عللا
غزل شماره ۲۳۱ : سبکتری تو از آن دم که میرسد ز صبا
غزل شماره ۲۳۲ : چو عشق را تو ندانی بپرس از شبها
غزل شماره ۲۳۳ : کجاست ساقی جان تا به هم زند ما را
غزل شماره ۲۳۴ : ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا
غزل شماره ۲۳۵ : مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا
غزل شماره ۲۳۶ : مبارکی که بود در همه عروسیها
غزل شماره ۲۳۷ : یار ما دلدار ما عالم اسرار ما
غزل شماره ۲۳۸ : هله ای کیا نفسی بیا
غزل شماره ۲۳۹ : کرانی ندارد بیابان ما
غزل شماره ۲۴۰ : تو جان و جهانی کریما مرا
غزل شماره ۲۴۱ : نرد کف تو بردست مرا
غزل شماره ۲۴۲ :خیک دل ما مشک تن ما
غزل شماره ۲۴۳ : بگشا در بیا درآ که مبا عیش بیشما
غزل شماره ۲۴۴ : چه شدی گر تو همچون من شدییی عاشق ای فتا
غزل شماره ۲۴۵ : از برای صلاح مجنون را
غزل شماره ۲۴۶ : صد دهل میزنند در دل ما
غزل شماره ۲۴۷ : بانگ تسبیح بشنو از بالا
غزل شماره ۲۴۸ : گوش من منتظر پیام تو را
غزل شماره ۲۴۹ : دل بر ما شدست دلبر ما
غزل شماره ۲۵۰ : هین که منم بر در در برگشا
غزل شماره ۲۵۱ : پیشتر آ پیشتر ای بوالوفا
غزل شماره ۲۵۲ : نذر کند یار که امشب تو را
غزل شماره ۲۵۳ : چند نهان داری آن خنده را
غزل شماره ۲۵۴ : باده ده آن یار قدح باره را
غزل شماره ۲۵۵ : خیز صبوحی کن و درده صلا
غزل شماره ۲۵۶ : داد دهی ساغر و پیمانه را
غزل شماره ۲۵۷ : لعل لبش داد کنون مر مرا
غزل شماره ۲۵۸ : گر بنخسبی شبی ای مه لقا
غزل شماره ۲۵۹ : پیش کش آن شاه شکرخانه را
غزل شماره ۲۶۰ : چرخ فلک با همه کار و کیا
غزل شماره ۲۶۱ : هان ای طبیب عاشقان سوداییی دیدی چو ما
غزل شماره ۲۶۲ : فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری
غزل شماره ۲۶۳ : به شکرخنده اگر میببرد جان مرا
غزل شماره ۲۶۴ : لی حبیب حبه یشوی الحشا
غزل شماره ۲۶۵ : راح بفیها و الروح فیها
غزل شماره ۲۶۶ : هیج نومی و نفی ریح علی الغور هفا
غزل شماره ۲۶۷ : قد اشرقت الدنیا من نور حمیانا
غزل شماره ۲۶۸ : فدیتک یا ذا الوحی آیاته تتری
غزل شماره ۲۶۹ : تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا
غزل شماره ۲۷۰ : افدی قمرا لاح علینا و تلالا
غزل شماره ۲۷۱ : تعالوا کلنا ذا الیوم سکری
غزل شماره ۲۷۲ : حداء الحادی صباحا بهواکم فاتینا
غزل شماره ۲۷۳ : طال ما بتنا بلاکم یا کرامی و شتنا
غزل شماره ۲۷۴ : ایه یا اهل الفرادیس اقرؤا منشورنا
غزل شماره ۲۷۵ : ابصرت روحی ملیحا زلزلت زلزالها
غزل شماره ۲۷۶ : یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی
غزل شماره ۲۷۷ : سبق الجد الینا نزل الحب علینا
غزل شماره ۲۷۸ : انا لا اقسم الا برجال صدقونا
غزل شماره ۲۷۹ : مولانا مولانا اغنانا اغنانا
غزل شماره ۲۸۰ : یا منیر الخد یا روح البقا
غزل شماره ۲۸۱ : یا ساقی المدامه حی علی الصلا
غزل شماره ۲۸۲ : یا من لواء عشقک لا زال عالیا
غزل شماره ۲۸۳ : جاء الربیع مفتخرا فی جوارنا
غزل شماره ۲۸۴ : اخی رایت جمالا سبا القلوب سبا
غزل شماره ۲۸۵ : اتاک عید وصال فلا تذق حزنا
غزل شماره ۲۸۶ : یا من بنا قصر الکمال مشیدا
غزل شماره ۲۸۷ : ورد البشیر مبشرا ببشاره
غزل شماره ۲۸۸ : یا کالمینا یا حاکمینا
غزل شماره ۲۸۹ : یا مخجل البدر اشرقنا بلالا
حرف ب :
غزل شماره ۲۹۰ : بی یار مهل ما را بییار مخسب امشب
غزل شماره ۲۹۱ : ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب
غزل شماره ۲۹۲ : زان شاهد شکرلب زان ساقی خوش مذهب
غزل شماره ۲۹۳ : مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب
غزل شماره ۲۹۴ : بریده شد از این جوی جهان آب
غزل شماره ۲۹۵ : الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
غزل شماره ۲۹۶ : مخسب ای یار مهمان دار امشب
غزل شماره ۲۹۷ : ای در غم تو به سوز و یارب
غزل شماره ۲۹۸ : آه از این زشتان که مه رو مینمایند از نقاب
غزل شماره ۲۹۹ : یا وصال یار باید یا حریفان را شراب
غزل شماره ۳۰۰ : کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب
غزل شماره ۳۰۱ : هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب
غزل شماره ۳۰۲ : در هوایت بیقرارم روز و شب
غزل شماره ۳۰۳ : مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
غزل شماره ۳۰۴ : هیچ میدانی چه میگوید رباب
غزل شماره ۳۰۵ : آواز داد اختر بس روشنست امشب
غزل شماره ۳۰۶ : رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب
غزل شماره ۳۰۷ : کار همه محبان همچون زرست امشب
غزل شماره ۳۰۸ : خوابم ببستهای بگشا ای قمر نقاب
غزل شماره ۳۰۹ : واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
غزل شماره ۳۱۰ : بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب
غزل شماره ۳۱۱ : زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب
غزل شماره ۳۱۲ : به جان تو که مرو از میان کار مخسب
غزل شماره ۳۱۳ : رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
غزل شماره ۳۱۴ : تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب
غزل شماره ۳۱۵ : چشمها وا نمیشود از خواب
غزل شماره ۳۱۶ : چونک درآییم به غوغای شب
غزل شماره ۳۱۷ : یار آمد به صلح ای اصحاب
غزل شماره ۳۱۸ : علونا سماء الود من غیر سلم
غزل شماره ۳۱۹ : امسی و اصبح بالجوی اتعذب
غزل شماره ۳۲۰ : ابشروا یا قوم هذا فتح باب
حرف ت :
غزل شماره ۳۲۱ : آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شدهست
غزل شماره ۳۲۲ : آمدهام که تا به خود گوش کشان کشانمت
غزل شماره ۳۲۳ : آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
غزل شماره ۳۲۴ : درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت
غزل شماره ۳۲۵ : که دید ای عاشقان شهری که شهر نیکبختانست
غزل شماره ۳۲۶ : حالت ده و حیرت ده ای مبدع بیحالت
غزل شماره ۳۲۷ : از دفتر عمر ما یکتا ورقی ماندهست
غزل شماره ۳۲۸ : بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت
غزل شماره ۳۲۹ : بیایید بیایید که گلزار دمیدهست
غزل شماره ۳۳۰ : بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت
غزل شماره ۳۳۱ : زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست
غزل شماره ۳۳۲ : این خانه که پیوسته در او بانگ چغانهست
غزل شماره ۳۳۳ : اندر دل هر کس که از این عشق اثر نیست
غزل شماره ۳۳۴ : از اول امروز حریفان خرابات
غزل شماره ۳۳۵ : همه خوف آدمی را از درونست
غزل شماره ۳۳۶ : بده یک جام ای پیر خرابات
غزل شماره ۳۳۷ : ببستی چشم یعنی وقت خواب است
غزل شماره ۳۳۸ : سماع از بهر جان بیقرارست
غزل شماره ۳۳۹ : سماع آرام جان زندگانست
غزل شماره ۳۴۰ : دگربار این دلم آتش گرفتست
غزل شماره ۳۴۱ : بیا کامروز ما را روز عیدست
غزل شماره ۳۴۲ : مرا چون تا قیامت یار اینست
غزل شماره ۳۴۳ : ز همراهان جدایی مصلحت نیست
غزل شماره ۳۴۴ : به جان تو که سوگند عظیمست
غزل شماره ۳۴۵ : بگو ای یار همراز این چه شیوهست
غزل شماره ۳۴۶ : شنیدم مر مرا لطفت دعا گفت
غزل شماره ۳۴۷ : قرار زندگانی آن نگارست
غزل شماره ۳۴۸ : صدایی کز کمان آید نذیریست
غزل شماره ۳۴۹ : مبر رنج ای برادر خواجه سختست
غزل شماره ۳۵۰ : ز بعد وقت نومیدی امیدیست
غزل شماره ۳۵۱ : طبیب درد بیدرمان کدامست
غزل شماره ۳۵۲ : چو با ما یار ما امروز جفتست
غزل شماره ۳۵۳ : زهی می کاندر آن دستست هیهات
غزل شماره ۳۵۴ : ز میخانه دگربار این چه بویست
غزل شماره ۳۵۵ : در این خانه کژی ای دل گهی راست
غزل شماره ۳۵۶ : تو را در دلبری دستی تمامست
غزل شماره ۳۵۷ : چو آن کان کرم ما را شکارست
غزل شماره ۳۵۸ : نگار خوب شکربار چونست
غزل شماره ۳۵۹ : در این جو دل چو دولاب خرابست
غزل شماره ۳۶۰ : ایا ساقی تویی قاضی حاجات
غزل شماره ۳۶۱ : اگر حوا بدانستی ز رنگت
غزل شماره ۳۶۲ : دو چشم آهوانش شیرگیرست
غزل شماره ۳۶۳ : چنان کاین دل از آن دلدار مستست
غزل شماره ۳۶۴ : تا نقش خیال دوست با ماست
غزل شماره ۳۶۵ : میدان که زمانه نقش سوداست
غزل شماره ۳۶۶ : دود دل ما نشان سوداست
غزل شماره ۳۶۷ : دل آمد و دی به گوش جان گفت
غزل شماره ۳۶۸ : گویم سخن شکرنباتت
غزل شماره ۳۶۹ : در شهر شما یکی نگاریست
غزل شماره ۳۷۰ : آمد رمضان و عید با ماست
غزل شماره ۳۷۱ : گر جام سپهر زهرپیماست
غزل شماره ۳۷۲ : من سر نخورم که سر گرانست
غزل شماره ۳۷۳ : گر مینکند لبم بیانت
غزل شماره ۳۷۴ : پرسید کسی که ره کدامست
غزل شماره ۳۷۵ : مر عاشق را ز ره چه بیمست
غزل شماره ۳۷۶ : امروز جنون نو رسیدهست
غزل شماره ۳۷۷ : آن را که در آخرش خری هست
غزل شماره ۳۷۸ : ای گشته ز شاه عشق شهمات
غزل شماره ۳۷۹ : ای کرده میان سینه غارت
غزل شماره ۳۸۰ : آن خواجه اگر چه تیزگوش است
غزل شماره ۳۸۱ : آن ره که بیامدم کدامست
غزل شماره ۳۸۲ : ای از کرم تو کار ما راست
غزل شماره ۳۸۳ : هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت
غزل شماره ۳۸۴ : عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست
غزل شماره ۳۸۵ : خلقهای خوب تو پیشت دود بعد از وفات
غزل شماره ۳۸۶ : چون نداری تاب دانش چشم بگشا در صفات
غزل شماره ۳۸۷ : خاک آن کس شو که آب زندگانش روشنست
غزل شماره ۳۸۸ : خدمت بیدوستی را قدر و قیمت هست نیست
غزل شماره ۳۸۹ : چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
غزل شماره ۳۹۰ : ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست
غزل شماره ۳۹۱ : مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست
غزل شماره ۳۹۲ : گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست
غزل شماره ۳۹۳ : جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست
غزل شماره ۳۹۴ : چشمهای خواهم که از وی جمله را افزایش است
غزل شماره ۳۹۵ : عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست
غزل شماره ۳۹۶ : در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست
غزل شماره ۳۹۷ : آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست
غزل شماره ۳۹۸ : از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست
غزل شماره ۳۹۹ : آخر ای دلبر نه وقت عشرت انگیزی شدست
غزل شماره ۴۰۰ : چون نظر کردن همه اوصاف خوب اندر دلست
غزل شماره ۴۰۱ : اندرآ ای مه که بیتو ماه را استاره نیست
غزل شماره ۴۰۲ : نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
غزل شماره ۴۰۳ : گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست
غزل شماره ۴۰۴ : هله ای آنک بخوردی سحری باده که نوشت
غزل شماره ۴۰۵ : به خدا کت نگذارم که روی راه سلامت
غزل شماره ۴۰۶ : چند گویی که چه چارهست و مرا درمان چیست
غزل شماره ۴۰۷ : چشم پرنور که مست نظر جانانست
غزل شماره ۴۰۸ : آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست
غزل شماره ۴۰۹ : تا نلغزی که ز خون راه پس و پیشترست
غزل شماره ۴۱۰ : دوش آمد بر من آنک شب افروز منست
غزل شماره ۴۱۱ : عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست
غزل شماره ۴۱۲ : آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست
غزل شماره ۴۱۳ : من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست
غزل شماره ۴۱۴ : روز و شب خدمت تو بیسر و بیپا چه خوشست
غزل شماره ۴۱۵ : تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
غزل شماره ۴۱۶ : مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است
غزل شماره ۴۱۷ : من پری زادهام و خواب ندانم که کجاست
غزل شماره ۴۱۸ : سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست
غزل شماره ۴۱۹ : بوسهای داد مرا دلبر عیار و برفت
غزل شماره ۴۲۰ : ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت
غزل شماره ۴۲۱ : ساقیا این می از انگور کدامین پشتهست
غزل شماره ۴۲۲ : ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست
غزل شماره ۴۲۳ : مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است
غزل شماره ۴۲۴ : دلبری و بیدلی اسرار ماست
غزل شماره ۴۲۵ : عاشقان را جست و جو از خویش نیست
غزل شماره ۴۲۶ : غیر عشقت راه بین جستیم نیست
غزل شماره ۴۲۷ : در دل و جان خانه کردی عاقبت
غزل شماره ۴۲۸ : این چنین پابند جان میدان کیست
غزل شماره ۴۲۹ : عاشقی و بیوفایی کار ماست
غزل شماره ۴۳۰ : گم شدن در گم شدن دین منست
غزل شماره ۴۳۱ : عشوه دشمن بخوردی عاقبت
غزل شماره ۴۳۲ : این چنین پابند جان میدان کیست
غزل شماره ۴۳۳ : اندر این جمع شررها ز کجاست
غزل شماره ۴۳۴ : هم به بر این بت زیبا خوشکست
غزل شماره ۴۳۵ : هر کی بالاست مر او را چه غمست
غزل شماره ۴۳۶ : گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت
غزل شماره ۴۳۷ : هر جور کز تو آید بر خود نهم غرامت
غزل شماره ۴۳۸ : هر دم سلام آرد کاین نامه از فلانست
غزل شماره ۴۳۹ : بگذشت روز با تو جانا به صد سعادت
غزل شماره ۴۴۰ : امروز شهر ما را صد رونقست و جانست
غزل شماره ۴۴۱ : بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
غزل شماره ۴۴۲ : بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست
غزل شماره ۴۴۳ : از دل به دل برادر گویند روزنیست
غزل شماره ۴۴۴ : ساقی بیار باده که ایام بس خوشست
غزل شماره ۴۴۵ : این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست
غزل شماره ۴۴۶ : گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهدهست
غزل شماره ۴۴۷ : ای گل تو را اگر چه که رخسار نازکست
غزل شماره ۴۴۸ : امروز روز نوبت دیدار دلبرست
غزل شماره ۴۴۹ : جانا جمال روح بسی خوب و بافرست
غزل شماره ۴۵۰ : از بامداد روی تو دیدن حیات ماست
غزل شماره ۴۵۱ : پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکست
غزل شماره ۴۵۲ : ساقی و سردهی ز لب یارم آرزوست
غزل شماره ۴۵۳ : بد دوش بیتو تیره شب و روشنی نداشت
غزل شماره ۴۵۴ : جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت
غزل شماره ۴۵۵ : آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست
غزل شماره ۴۵۶ : ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست
غزل شماره ۴۵۷ : ای چنگ پردههای سپاهانم آرزوست
غزل شماره ۴۵۸ : امروز چرخ را ز مه ما تحیریست
غزل شماره ۴۵۹ : ای مردهای که در تو ز جان هیچ بوی نیست
غزل شماره ۴۶۰ : عاشق آن قند تو جان شکرخای ماست
غزل شماره ۴۶۱ : شاه گشادست رو دیده شه بین که راست
غزل شماره ۴۶۲ : یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست
غزل شماره ۴۶۳ : هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
غزل شماره ۴۶۴ : نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
غزل شماره ۴۶۵ : کار ندارم جز این کارگه و کارم اوست
غزل شماره ۴۶۶ : باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست
غزل شماره ۴۶۷ : آنک چنان میرود ای عجب او جان کیست
غزل شماره ۴۶۸ : با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست
غزل شماره ۴۶۹ : ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
غزل شماره ۴۷۰ : ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
غزل شماره ۴۷۱ : پیش چنین ماه رو گیج شدن واجبست
غزل شماره ۴۷۲ : کالبد ما ز خواب کاهل و مشغول خاست
غزل شماره ۴۷۳ : هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
غزل شماره ۴۷۴ : ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات
غزل شماره ۴۷۵ : بیا که عاشق ماهست وز اختران پیداست
غزل شماره ۴۷۶ : بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست
غزل شماره ۴۷۷ : ز آفتاب سعادت مرا شراباتست
غزل شماره ۴۷۸ : وجود من به کف یار جز که ساغر نیست
غزل شماره ۴۷۹ : ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست
غزل شماره ۴۸۰ : به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست
غزل شماره ۴۸۱ : چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست
غزل شماره ۴۸۲ : برات عاشق نو کن رسید روز برات
غزل شماره ۴۸۳ : هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست
غزل شماره ۴۸۴ : هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست
غزل شماره ۴۸۵ : سه روز شد که نگارین من دگرگونست
غزل شماره ۴۸۶ : به حق چشم خمار لطیف تابانت
غزل شماره ۴۸۷ : چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات
غزل شماره ۴۸۸ : در این سلام مرا با تو دار و گیر جداست
غزل شماره ۴۸۹ : اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست
غزل شماره ۴۹۰ : مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست
غزل شماره ۴۹۱ : جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست
غزل شماره ۴۹۲ : ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست
غزل شماره ۴۹۳ : تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست
غزل شماره ۴۹۴ : به شاه نهانی رسیدی که نوشت
غزل شماره ۴۹۵ : اگر مر تو را صلح آهنگ نیست
غزل شماره ۴۹۶ : طرب ای بحر اصل آب حیات
غزل شماره ۴۹۷ : صوفیان آمدند از چپ و راست
غزل شماره ۴۹۸ : فعل نیکان محرض نیکیست
غزل شماره ۴۹۹ : عشق جز دولت و عنایت نیست
غزل شماره ۵۰۰ : قبله امروز جز شهنشه نیست
غزل شماره ۵۰۱ : امشب از چشم و مغز خواب گریخت
غزل شماره ۵۰۲ : اندرآ عیش بیتو شادان نیست
غزل شماره ۵۰۳ : بر شکرت جمع مگسها چراست
غزل شماره ۵۰۴ : خیز که امروز جهان آن ماست
غزل شماره ۵۰۵ : پیشتر آ روی تو جز نور نیست
غزل شماره ۵۰۶ : کار من اینست که کاریم نیست
غزل شماره ۵۰۷ : کیست که او بنده رای تو نیست
غزل شماره ۵۰۸ : شیر خدا بند گسستن گرفت
غزل شماره ۵۰۹ : مرغ دلم باز پریدن گرفت
غزل شماره ۵۱۰ : باز به بط گفت که صحرا خوشست
غزل شماره ۵۱۱ : همچو گل سرخ برو دست دست
غزل شماره ۵۱۲ : صبر مرا آینه بیماریست
غزل شماره ۵۱۳ : کیست در این شهر که او مست نیست
غزل شماره ۵۱۴ : قصد سرم داری خنجر به مشت
غزل شماره ۵۱۵ : خانه دل باز کبوتر گرفت
غزل شماره ۵۱۶ : بازرسیدیم ز میخانه مست
غزل شماره ۵۱۷ : ای ز بگه خاسته سر مست مست
غزل شماره ۵۱۸ : نفسی بهوی الحبیب فارت
حرف ج :
غزل شماره ۵۱۹ : ای دل فرو رو در غمش کالصبر مفتاح الفرج
حرف ح :
غزل شماره ۵۲۰ : ای مبارک ز تو صبوح و صباح
غزل شماره ۵۲۱ : یا راهبا انظر الی مصباح
حرف خ :
غزل شماره ۵۲۲ : ماه دیدم شد مرا سودای چرخ