ورود-ثبت نام

غزلیات سنایی غزنوی

در این بخش غزلیات سنایی غزنوی نوشته شده است

فهرست غزلیات به ترتیب حروف الفبای حرف آخر قافیه یا ردیف است.

برای خواندن هر شعر، روی آن کلیک کنید :

 

الف : 

غزل شماره ۱ : احسنت و زه ای نگار زیبا

غزل شماره ۲ : جمالت کرد جانا هست ما را

غزل شماره ۳ : بنده ی یک دل منم بند قبای تو را

غزل شماره ۴ : باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را

غزل شماره ۵ : باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را

غزل شماره ۶ : می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را

غزل شماره ۷ : جاودان خدمت کنند آن چشم سحرآمیز را

غزل شماره ۸ : انعم الله صباح ای پسرا

غزل شماره ۹ : ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را

غزل شماره ۱۰ : در ده ای پسرا می مروق را

غزل شماره ۱۱ : چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را

غزل شماره ۱۲ : مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را

غزل شماره ۱۳ : ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را

غزل شماره ۱۴ : ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را

غزل شماره ۱۵ : من کیم کاندیشه ی تو هم نفس باشد مرا

غزل شماره ۱۶ : نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا

غزل شماره ۱۷ : ای به بر کرده بی وفایی را

غزل شماره ۱۸ : مرحبا مرحبا برای هلالا

غزل شماره ۱۹ : ای همه خوبی در آغوش شما

غزل شماره ۲۰ : ای ز عشقت روح را آزارها

غزل شماره ۲۱ : از آن می خوردن عشقست دایم کار من هر شب

غزل شماره ۲۲ : ما باز دگر باره برستیم ز غمها

ب : 

غزل شماره ۲۳ : فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب

غزل شماره ۲۴ : از آن می خوردن عشقست دایم کار من هر شب

ت : 

غزل شماره ۲۵ : ای لعبت صافی صفات ای خوشتر از آب حیات

غزل شماره ۲۶ : دوش مرا عشق تو از جامه برانگیخت

غزل شماره ۲۷ : این رنگ نگر که زلفش آمیخت

غزل شماره ۲۸ : تا نقش خیال دوست با ماست

غزل شماره ۲۹ : از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست

غزل شماره ۳۰ : ای مسلمانان مرا در عشق آن بت غیرتست

غزل شماره ۳۱ : ماهرویا در جهان آوازه ی آواز توست

غزل شماره ۳۲ : تا گل لعل روی بنمودست

غزل شماره ۳۳ : این چه جمالست و ناز کز تو در ایام توست

غزل شماره ۳۴ : تا هلاک عاشقان از طره ی شبرنگ توست

غزل شماره ۳۵ : ماه شب گمرهان عارض زیبای توست

غزل شماره ۳۶ : بر دوزخ هم کفر و هم ایمان تراست

غزل شماره ۳۷ : تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست

غزل شماره ۳۸ : ای صنم در دلبری هم دست و هم دستان تراست

غزل شماره ۳۹ : هر زمان از عشق جانانم وفایی دیگرست

غزل شماره ۴۰ : راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست

غزل شماره ۴۱ : ای پر در گوش من ز چنگت

غزل شماره ۴۲ : توبه ی من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست

غزل شماره ۴۳ : زان چشم پر از خمار سرمست

غزل شماره ۴۴ : دوست چنان باید کان منست

غزل شماره ۴۵ : تا خیال آن بت قصاب در چشم منست

غزل شماره ۴۶ : ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست

غزل شماره ۴۷ : ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست

غزل شماره ۴۸ : دارم سر خاک پایت ای دوست

غزل شماره ۴۹ : روی تو ای دلفروز گر نه چو ماهست

غزل شماره ۵۰ : گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست

غزل شماره ۵۱ : گر تو پنداری تو را لطف خدایی نیست هست

غزل شماره ۵۲ : کار تو پیوسته آزارست گویی نیست هست

غزل شماره ۵۳ : ای ساقی می بیار پیوست

غزل شماره ۵۴ : سبب عاشقان نه نیکوییست

غزل شماره ۵۵ : نرگسین چشما به گرد نرگس تو تیر چیست

غزل شماره ۵۶ : ماه رویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست

غزل شماره ۵۷ : عشق بازیچه و حکایت نیست

غزل شماره ۵۸ : ای پسر عشق را شکایت نیست

غزل شماره ۵۹ : هر کرا درد بی نهایت نیست

غزل شماره ۶۰ : چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست

غزل شماره ۶۱ : معشوقه از آن ظریفتر نیست

غزل شماره ۶۲ : جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست

غزل شماره ۶۳ : جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست

غزل شماره ۶۴ : عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست

غزل شماره ۶۵ : کار دل باز ای نگارینا ز بازی درگذشت

غزل شماره ۶۶ : سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت

غزل شماره ۶۷ : زینهار این یادگار از دست رفت

غزل شماره ۶۸ : عشق ازین معشوقگان بی وفا دل برگرفت

غزل شماره ۶۹ : هر آن روزی که باشم در خرابات

غزل شماره ۷۰ : تا سوی خرابات شد آن شاه خرابات

غزل شماره ۷۱ : چه خواهی کرد قرایی و طامات

غزل شماره ۷۲ : نخواهم من طریق و راه طامات

غزل شماره ۷۳ : گل به باغ آمده تقصیر چراست

غزل شماره ۷۴ : ای مستان خیزید که هنگام صبوحست

غزل شماره ۷۵ : رازی ز ازل در دل عشاق نهانست

غزل شماره ۷۶ : راه فقرست ای برادر فاقه در وی رفتنست

غزل شماره ۷۷ : دوش رفتم به سر کوی به نظاره ی دوست

غزل شماره ۷۸ : اندر دل من عشق تو نور یقینست

غزل شماره ۷۹ : شور در شهر فگند آن بت زنارپرست

غزل شماره ۸۰ : در کوی ما که مسکن خوبان سعتریست

غزل شماره ۸۱ : ای سنایی خواجگی در عشق جانان شرط نیست

غزل شماره ۸۲ : هر که در راه عشق صادق نیست

غزل شماره ۸۳ : ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست

غزل شماره ۸۴ : در دل آن را که روشنایی نیست

غزل شماره ۸۵ : دان و آگه باش اگر شرطی نباشد با منت

د : 

غزل شماره ۸۶ : نگارینا دلم بردی خدایم بر تو داور باد

غزل شماره ۸۷ : معشوق به سامان شد تا باد چنین باد

غزل شماره ۸۸ : دوش يارم به بر خويش مرا بار نداد

غزل شماره ۸۹ : روزی دل من مرا نشان داد

غزل شماره ۹۰ : تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد

غزل شماره ۹۱ : این نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد

غزل شماره ۹۲ : تا کی کنم از طره ی طرار تو فریاد

غزل شماره ۹۳ : ایام چو من عاشق جانباز نیابد

غزل شماره ۹۴ : مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد

غزل شماره ۹۵ : کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد

غزل شماره ۹۶ : آنکس که ز عاشقی خبر دارد

غزل شماره ۹۷ : دلم با عشق آن بت کار دارد

غزل شماره ۹۸ : آن را که خدا از قلم لطف نگارد

غزل شماره ۹۹ : با من بت من تیغ جفا آخته دارد

غزل شماره ۱۰۰ : نور رخ تو قمر ندارد

غزل شماره ۱۰۱ : آنی که چو تو گردش ایام ندارد

غزل شماره ۱۰۲ : تا لب تو آنچه بهتر آن برد

غزل شماره ۱۰۳ : منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد

غزل شماره ۱۰۴ : زلف پر تابت مرا در تاب کرد

غزل شماره ۱۰۵ : عاشقی تا در دل ما راه کرد

غزل شماره ۱۰۶ : سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد

غزل شماره ۱۰۷ : روی خوبت نهان چه خواهی کرد

غزل شماره ۱۰۸ : ناز را رویی بباید همچو ورد

غزل شماره ۱۰۹ : ای کم شده وفای تو این نیز بگذرد

غزل شماره ۱۱۰ : صحبت معشوق انتظار نیرزد

غزل شماره ۱۱۱ : عشق آن معشوق خوش بر عقل و بر ادراک زد

غزل شماره ۱۱۲ : خوبت آراست ای غلام ایزد

غزل شماره ۱۱۳ : زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد

غزل شماره ۱۱۴ : زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد

غزل شماره ۱۱۵ : چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد

غزل شماره ۱۱۶ : دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد

غزل شماره ۱۱۷ : معشوق که او چابک و چالاک نباشد

غزل شماره ۱۱۸ : هر دل که قرین غم نباشد

غزل شماره ۱۱۹ : در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد

غزل شماره ۱۲۰ : از دوست به هر جوری بیزار نباید شد

غزل شماره ۱۲۱ : دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد

غزل شماره ۱۲۲ : ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد

غزل شماره ۱۲۳ : بر مه از عنبر همی معشوق من چنبر کند

غزل شماره ۱۲۴ : گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند

غزل شماره ۱۲۵ : وصال حالت اگر عاشقی حلال کند

غزل شماره ۱۲۶ : مردمان دوستی چنین نکنند

غزل شماره ۱۲۷ : گر سال عمر من به سر آید روا بود

غزل شماره ۱۲۸ : آفرین بادا بر آن کس کو تو را در بر بود

غزل شماره ۱۲۹ : چون دو زلفین تو کمند بود

غزل شماره ۱۳۰ : عاشق و یار یار باید بود

غزل شماره ۱۳۱ : هزار سال به امید تو توانم بود

غزل شماره ۱۳۲ : روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود

غزل شماره ۱۳۳ : از هر چه گمان بر دلم یار نه آن بود

غزل شماره ۱۳۴ : نور تا کیست که آن پرده ی روی تو بود

غزل شماره ۱۳۵ : با او دلم به مهر و مودت یگانه بود

غزل شماره ۱۳۶ : هر کرا در دل خمار عشق و برنایی بود

غزل شماره ۱۳۷ : هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود

غزل شماره ۱۳۸ : ای یار بی تکلف ما را نبید باید

غزل شماره ۱۳۹ : تو را باری چو من گر یار باید

غزل شماره ۱۴۰ : تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید

غزل شماره ۱۴۱ : لشکر شب رفت و صبح اندر رسید

غزل شماره ۱۴۲ : اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد

غزل شماره ۱۴۳ : معشوق مرا ره قلندر زد

غزل شماره ۱۴۴ : روزی بت من مست به بازار برآمد

غزل شماره ۱۴۵ : هر که در کوی خرابات مرا بار دهد

غزل شماره ۱۴۶ : دوش ما را در خراباتی شب معراج بود

غزل شماره ۱۴۷ : هر که در عاشقی تمام بود

غزل شماره ۱۴۸ : هر که در بند خویشتن نبود

غزل شماره ۱۴۹ : هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود

غزل شماره ۱۵۰ : هر کو به خرابات مرا راه نماید

غزل شماره ۱۵۱ : جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید

غزل شماره ۱۵۲ : میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید

غزل شماره ۱۵۳ : بیهوده چه شینید اگر مرد مصافید

غزل شماره ۱۵۴ : عاشق مشوید اگر توانید

ر : 

غزل شماره ۱۵۵ : هر که او معشوق دارد گو چو من عیار دار

غزل شماره ۱۵۶ : ای من غلام عشق که روزی هزار بار

غزل شماره ۱۵۷ : جانا ز غم عشق تو من زارم من زار

غزل شماره ۱۵۸ : ما را مدار خوار که ما عاشقیم و زار

غزل شماره ۱۵۹ : زهی حسن و زهی عشق و زهی نور و زهی نار

غزل شماره ۱۶۰ : ای سنایی خیز و در ده آن شراب بی خمار

غزل شماره ۱۶۱ : زینهار ای یار گلرخ زینهار

غزل شماره ۱۶۲ : ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار

غزل شماره ۱۶۳ : هر کرا در دل بود بازار یار

غزل شماره ۱۶۴ : چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر

غزل شماره ۱۶۵ : ماهی که ز رخسارش فتنه ست به چین اندر

غزل شماره ۱۶۶ : غریبیم چون حسنت ای خوش پسر

غزل شماره ۱۶۷ : تا کی از ناموس هیهات ای پسر

غزل شماره ۱۶۸ : راحتی جان را به گفتار ای پسر

غزل شماره ۱۶۹ : صبح پیروزی برآمد زود برخیز ای پسر

غزل شماره ۱۷۰ : حلقه ی زلف تو در گوش ای پسر

غزل شماره ۱۷۱ : باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر

غزل شماره ۱۷۲ : ماه مجلس خوانمت یا سرو بستان ای پسر

غزل شماره ۱۷۳ : من تو را ام حلقه در گوش ای پسر

غزل شماره ۱۷۴ : چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر

غزل شماره ۱۷۵ : زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر

غزل شماره ۱۷۶ : همواره جفا کردن تا کی بود ای دلبر

غزل شماره ۱۷۷ : ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر

غزل شماره ۱۷۸ : ای یوسف حسن وکشی خورشید خوی خوش سیر

غزل شماره ۱۷۹ : ساقیا می ده و نمی کم گیر

غزل شماره ۱۸۰ : هر زمان چنگ بر کنار مگیر

ز : 

غزل شماره ۱۸۱ : سکوت معنویان را بیا و کار بساز

غزل شماره ۱۸۲ : با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز

غزل شماره ۱۸۳ : تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز

س : 

غزل شماره ۱۸۴ : دلبر من عین کمالست و بس

غزل شماره ۱۸۵ : چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس

غزل شماره ۱۸۶ : ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس

غزل شماره ۱۸۷ : ای من غلام روی تو تا در تنم باشد نفس

ش : 

غزل شماره ۱۸۸ : ای ز ما سیر آمده بدرود باش

غزل شماره ۱۸۹ : ای ز خوبی مست هان هشیار باش

غزل شماره ۱۹۰ : ای سنایی دل بدادی در پی دلدار باش

غزل شماره ۱۹۱ : ای دل اندر نیستی چون دم زنی خمار باش

غزل شماره ۱۹۲ : ای پسر میخواره و قلاش باش

غزل شماره ۱۹۳ : بامدادان شاه خود را دیده ام بر مرکبش

غزل شماره ۱۹۴ : ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش

غزل شماره ۱۹۵ : ای جهان افروز دلبر ای بت خورشید فش

غزل شماره ۱۹۶ : دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش

غزل شماره ۱۹۷ : برخیز و برو باده بیار ای پسر خوش

غزل شماره ۱۹۸ : الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش

غزل شماره ۱۹۹ : بر من از عشقت شبیخون بود دوش

غزل شماره ۲۰۰ : چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش

غزل شماره ۲۰۱ : از فلک در تاب بودم دی و دوش

غزل شماره ۲۰۲ : در عشق تو ای نگار خاموش

غزل شماره ۲۰۳ : دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش

غزل شماره ۲۰۴ :  ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش

غزل شماره ۲۰۵ : چون نهی زلف تافته بر گوش

غزل شماره ۲۰۶ : ای جور گرفته مذهب و کیش

غزل شماره ۲۰۷ : آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش

غزل شماره ۲۰۸ : ای زلف تو تکیه کرده بر گوش

غزل شماره ۲۰۹ : ای بس قدح درد که کردست دلم نوش

ط : 

غزل شماره ۲۱۰ : تا به بستانم نشاندی بر بساط انبساط

ق : 

غزل شماره ۲۱۱ : ای زلف تو بند و دام عاشق

غزل شماره ۲۱۲ : خویشتن داری کنید ای عاشقان با درد عشق

غزل شماره ۲۱۳ : تا دل من صید شد در دام عشق

غزل شماره ۲۱۴ : از حل و از حرام گذشتست کام عشق

غزل شماره ۲۱۵ : تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق

ک : 

غزل شماره ۲۱۶ : من کیستم ای نگار چالاک

غزل شماره ۲۱۷ : ای بلبل وصل تو طربناک

ل : 

غزل شماره ۲۱۸ : در زلف تو دادند نگارا خبر دل

غزل شماره ۲۱۹ : چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل

م : 

غزل شماره ۲۲۰ : ای ساقی خیز و پر کن آن جام

غزل شماره ۲۲۱ : هر شب نماز شام بود شادیم تمام

غزل شماره ۲۲۲ : بس که من دل را به دام عشق خوبان بسته ام

غزل شماره ۲۲۳ : دلبرا تا نامه ی عزل از وصالت خوانده ام

غزل شماره ۲۲۴ : برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده ام

غزل شماره ۲۲۵ : صنما تا بزیم بنده ی دیدار توام

غزل شماره ۲۲۶ : بسته ی یار قلندر مانده ام

غزل شماره ۲۲۷ : تا بر آن روی چو ماه آموختم

غزل شماره ۲۲۸ : از همت عشق بافتوحم

غزل شماره ۲۲۹ : دگر بار ای مسلمانان به قلاشی درافتادم

غزل شماره ۲۳۰ : تا من به تو ای بت اقتدی کردم

غزل شماره ۲۳۱ : دستی که به عهد دوست دادیم

غزل شماره ۲۳۲ : ما عاشق همت بلندیم

غزل شماره ۲۳۳ : خیز تا ما یک قدم بر فرق این عالم زنیم

غزل شماره ۲۳۴ : خیز تا بر یاد عشق خوبرویان می زنیم

غزل شماره ۲۳۵ : پسرا خیز تا صبوح کنیم

غزل شماره ۲۳۶ : خیز تا در صف عقل و عافیت جولان کنیم

غزل شماره ۲۳۷ : گفتم از عشقش مگر بگریختم

غزل شماره ۲۳۸ : الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم

غزل شماره ۲۳۹ : من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم

غزل شماره ۲۴۰ : تو را دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم

غزل شماره ۲۴۱ : تا به رخسار تو نگه کردم

غزل شماره ۲۴۲ : به دردم به دردم که اندیشه دارم

غزل شماره ۲۴۳ : ای یار سر مهر و مراعات تو دارم

غزل شماره ۲۴۴ : روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم

غزل شماره ۲۴۵ : الحق نه دروغ سخت زارم

غزل شماره ۲۴۶ : می ده پسرا که در خمارم

غزل شماره ۲۴۷ : چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم

غزل شماره ۲۴۸ : فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم

غزل شماره ۲۴۹ : روا داری که بی روی تو باشم

غزل شماره ۲۵۰ : من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم

غزل شماره ۲۵۱ : چو دانستم که گردنده ست عالم

غزل شماره ۲۵۲ : ای چهره ی تو چراغ عالم

غزل شماره ۲۵۳ : در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم

غزل شماره ۲۵۴ : مسلم کن دل از هستی مسلم

غزل شماره ۲۵۵ : ای ناگزران عقل و جانم

غزل شماره ۲۵۶ : ای دیدن تو حیات جانم

غزل شماره ۲۵۷ : آمد بر من جهان و جانم

غزل شماره ۲۵۸ : به صفت گر چه نقش بی جانم

غزل شماره ۲۵۹ : تا شیفته ی عارض گلرنگ فلانم

غزل شماره ۲۶۰ : هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم

غزل شماره ۲۶۱ : از عشق ندانم که کیم یا به که مانم

غزل شماره ۲۶۲ : دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم

غزل شماره ۲۶۳ : بی تو یک روز بود نتوانم

غزل شماره ۲۶۴ : روزی من آخر این دل و جان را خطر کنم

غزل شماره ۲۶۵ : ای مسلمانان ندانم چاره ی دل چون کنم

غزل شماره ۲۶۶ : بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم

غزل شماره ۲۶۷ : تا کی ز تو من عذاب بینم

غزل شماره ۲۶۸ : بی صحبت تو جهان نخواهم

غزل شماره ۲۶۹ : ای دو زلفت دراز و بالا هم

غزل شماره ۲۷۰ : ای به رخسار کفر و ایمان هم

غزل شماره ۲۷۱ : لبیک زنان عشق ماییم

غزل شماره ۲۷۲ : خورشید تویی و ذره ماییم

غزل شماره ۲۷۳ : ما را میفگنید که ما اوفتاده ایم

غزل شماره ۲۷۴ : دلبرا ما دل به چنگال بلا بسپرده ایم

غزل شماره ۲۷۵ : از پی تو ز عدم ما به جهان آمده ایم

غزل شماره ۲۷۶ : ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهاده ایم

غزل شماره ۲۷۷ : تا ما به سر کوی تو آرام گرفتیم

غزل شماره ۲۷۸ : چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم

غزل شماره ۲۷۹ : رو رو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم

غزل شماره ۲۸۰ : سر بر خط عاشقی نهادیم

غزل شماره ۲۸۱ : ما فوطه و فوطه پوش دیدیم

غزل شماره ۲۸۲ : نه سیم نه دل نه یار داریم

غزل شماره ۲۸۳ : آمد گه آنکه ساغر آریم

غزل شماره ۲۸۴ : ما عاشق روی آن نگاریم

غزل شماره ۲۸۵ : خیز تا می خوریم و غم نخوریم

غزل شماره ۲۸۶ : خیز تا دامن ز چرخ هفتمین برتر کشیم

غزل شماره ۲۸۷ : ما قد تو را بنده تر از سرو روانیم

غزل شماره ۲۸۸ : گر چه از جمع بی نیازانیم

غزل شماره ۲۸۹ : ما همه راه لب آن دلبر یغما زنیم

غزل شماره ۲۹۰ : او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنیم

ن : 

غزل شماره ۲۹۱ : باز ماندم در بلایی الغیاث ای دوستان

غزل شماره ۲۹۲ : سنایی را یکی برهان ز ننگ و نام جان ای جان

غزل شماره ۲۹۳ : مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان

غزل شماره ۲۹۴ : تماشا را یکی بخرام در بستان جان ای جان

غزل شماره ۲۹۵ : جانا نخست ما را مرد مدام گردان

غزل شماره ۲۹۶ : ای وصل تو دستگیر مهجوران

غزل شماره ۲۹۷ : عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان

غزل شماره ۲۹۸ : چون در معشوق کوبی حلقه عاشق وار زن

غزل شماره ۲۹۹ : چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن

غزل شماره ۳۰۰ : جام را نام ای سنایی گنج کن

غزل شماره ۳۰۱ : ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن

غزل شماره ۳۰۲ : خانه ی طاعات عمارت مکن

غزل شماره ۳۰۳ : قومی که به افلاس گراید دل ایشان

غزل شماره ۳۰۴ : جوانی کردم اندر کار جانان

غزل شماره ۳۰۵ : ز دست مکر وز دستان جانان

غزل شماره ۳۰۶ : همه جانست سر تا پای جانان

غزل شماره ۳۰۷ : تخم بد کردن نباید کاشتن

غزل شماره ۳۰۸ : نی‌ نی به ازین باید با دوست وفا کردن

غزل شماره ۳۰۹ : چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن

غزل شماره ۳۱۰ : جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن

غزل شماره ۳۱۱ : ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن

غزل شماره ۳۱۲ : ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن

غزل شماره ۳۱۳ : ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن

غزل شماره ۳۱۴ : ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن

غزل شماره ۳۱۵ : گر رهی خواهی زدن بر پرده ی عشاق زن

غزل شماره ۳۱۶ : عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن

غزل شماره ۳۱۷ : خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن

غزل شماره ۳۱۸ : ای رخ تو بهار و گلشن من

غزل شماره ۳۱۹ : ای نگار دلبر زیبای من

غزل شماره ۳۲۰ : گر کار به جز مستی اسکندرمی من

غزل شماره ۳۲۱ : ای دوست ره جفا رها کن

غزل شماره ۳۲۲ : ایا معمار دین اول دل و دین را عمارت کن

غزل شماره ۳۲۳ : این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن

غزل شماره ۳۲۴ : ای باد به کوی او گذر کن

غزل شماره ۳۲۵ : غلاما خیز و ساقی را خبر کن

غزل شماره ۳۲۶ : غریب و عاشقم بر من نظر کن

غزل شماره ۳۲۷ : بند ترکش یک زمان ای ترک زیبا باز کن

غزل شماره ۳۲۸ : ساقیا برخیز و می در جام کن

غزل شماره ۳۲۹ : ای شوخ دیده اسب جفا بیش زین مکن

غزل شماره ۳۳۰ : جانا دل دشمنان حزین کن

غزل شماره ۳۳۱ : چشمکان پیش من پر آب مکن

غزل شماره ۳۳۲ : مکن آن زلف را چو دال مکن

غزل شماره ۳۳۳ : ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن

غزل شماره ۳۳۴ : جانا اگر چه یار دگر می کنی مکن

غزل شماره ۳۳۵ : ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن

غزل شماره ۳۳۶ : صبر کم گشت و عشق روز افزون

غزل شماره ۳۳۷ : ای ماه ماهان چند ازین ای شاه شاهان چند ازین

غزل شماره ۳۳۸ : ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این

غزل شماره ۳۳۹ : ای رشک رخ حورا آخر چه جمالست این

غزل شماره ۳۴۰ : خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین

غزل شماره ۳۴۱ : خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین

غزل شماره ۳۴۲ : جاوید زی ای تو جان شیرین

غزل شماره ۳۴۳ : اسب را باز کشیدی در زین

غزل شماره ۳۴۴ : ای لعبت مشکین کله بگشای گوی از آن کله

غزل شماره ۳۴۵ : چون سخن زان زلف و رخ گویی مگو از کفر و دین

و : 

غزل شماره ۳۴۶ : گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او

غزل شماره ۳۴۷ : ای جهانی پر از حکایت تو

غزل شماره ۳۴۸ : ای شکسته رونق بازار جان بازار تو

غزل شماره ۳۴۹ : ای همه انصاف‌جویان بنده ی بیداد تو

غزل شماره ۳۵۰ : خنده گریند همی لاف زنان بر در تو

غزل شماره ۳۵۱ : حلقه ی ارواح بینم گرد حلقه ی گوش تو

غزل شماره ۳۵۲ : ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو

غزل شماره ۳۵۳ : ای مونس جان من خیال تو

غزل شماره ۳۵۴ : ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو

غزل شماره ۳۵۵ : موی چون کافور دارم از سر زلفین تو

غزل شماره ۳۵۶ : تا کی از عشوه و بهانه ی تو

غزل شماره ۳۵۷ : عاشقم بر لعل شکرخای تو

غزل شماره ۳۵۸ : باز افتادیم در سودای تو

غزل شماره ۳۵۹ : ای گشته ز تابش صفای تو

غزل شماره ۳۶۰ : ای کعبه ی من در سرای تو

غزل شماره ۳۶۱ : تا بدیدم زلف عنبرسای تو

غزل شماره ۳۶۲ : ای ببرده آب آتش روی تو

غزل شماره ۳۶۳ : باد عنبر برد خاک کوی تو

غزل شماره ۳۶۴ : گر خسته دل همی نپسندی بیار رو

غزل شماره ۳۶۵ : ای خواب ز چشم من برون شو

ه : 

غزل شماره ۳۶۶ : خه خه ای جان علیک عین الله

غزل شماره ۳۶۷ : ای قوم مرا رنجه مدارید علی الله

غزل شماره ۳۶۸ : ای ز آب زندگانی آتشی افروخته

غزل شماره ۳۶۹ : ای دل اندر بیم جان از بهر دل بگداخته

غزل شماره ۳۷۰ : من نه ارزیزم ز کان انگیخته

غزل شماره ۳۷۱ : ای نقاب از روی ماه آویخته

غزل شماره ۳۷۲ : بردیَم باز از مسلمانی زهی کافر بچه

غزل شماره ۳۷۳ : آن جام لبالب کن و بردار مرا ده

غزل شماره ۳۷۴ : ساقیا مستان خواب آلوده را آواز ده

غزل شماره ۳۷۵ : ای من مه نو به روی تو دیده

غزل شماره ۳۷۶ : ای مِهر تو بر سینه ی من مُهر نهاده

غزل شماره ۳۷۷ : ای سنایی خیز و بشکن زود قفل میکده

غزل شماره ۳۷۸ : زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده

غزل شماره ۳۷۹ : از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله

غزل شماره ۳۸۰ : دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه

غزل شماره ۳۸۱ : پر کن صنما هلاقنینه

غزل شماره ۳۸۲ : جان جز پیش خود چمانه منه

ی : 

غزل شماره ۳۸۳ : گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانه ای

غزل شماره ۳۸۴ : سینه مکن گر چه سمن سینه ای

غزل شماره ۳۸۵ : عقل و جانم برد شوخی آفتی عیاره ای

غزل شماره ۳۸۶ : این چه رنگست برین گونه که آمیخته ای

غزل شماره ۳۸۷ : ای جان و جهان من کجایی

غزل شماره ۳۸۸ : جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی

غزل شماره ۳۸۹ : ای کرده دلم سوخته ی درد جدایی

غزل شماره ۳۹۰ : از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی

غزل شماره ۳۹۱ : ای لعل تو را هر دم دعوی خدایی

غزل شماره ۳۹۲ : ای پیشه ی تو جفانمایی

غزل شماره ۳۹۳ : ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی

غزل شماره ۳۹۴ : آخر شرمی بدار چند ازین بدخویی

غزل شماره ۳۹۵ : بتا پای این ره نداری چه پویی

غزل شماره ۳۹۶ : کودکی داشتم خراباتی

غزل شماره ۳۹۷ : ای آنکه به دو لب سبب آب حیاتی

غزل شماره ۳۹۸ : باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی

غزل شماره ۳۹۹ : تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی

غزل شماره ۴۰۰ : اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی

غزل شماره ۴۰۱ : دلا تا کی سر گفتار داری

غزل شماره ۴۰۲ : آن دلبر عیار من ار یار منستی

غزل شماره ۴۰۳ : یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی

غزل شماره ۴۰۴ : صنما آن خط مشکین که فراز آوردی

غزل شماره ۴۰۵ : ای راه تو را دلیل دردی

غزل شماره ۴۰۶ : تا معتکف راه خرابات نگردی

غزل شماره ۴۰۷ : زان خط که تو بر عارض گلنار کشیدی

غزل شماره ۴۰۸ : زهی پیمان شکن دلبر نکوپیمان به سر بردی

غزل شماره ۴۰۹ : دلم بردی و جان بر کار داری

غزل شماره ۴۱۰ : روی چو ماه داری زلف سیاه داری

غزل شماره ۴۱۱ : ای آنکه رخ چو ماه داری

غزل شماره ۴۱۲ : انصاف بده که نیک یاری

غزل شماره ۴۱۳ : در ره روش عشق چه میری چه اسیری

غزل شماره ۴۱۴ : عشق و شراب و یار و خرابات و کافری

غزل شماره ۴۱۵ : نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری

غزل شماره ۴۱۶ : چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی

غزل شماره ۴۱۷ : ای گل آبدار نوروزی

غزل شماره ۴۱۸ : ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی

غزل شماره ۴۱۹ : لولو خوشاب من از چنگ شد یکبارگی

غزل شماره ۴۲۰ : به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی

غزل شماره ۴۲۱ : الا ای لعبت ساقی ز می پر کن مرا جامی

غزل شماره ۴۲۲ : ای پسر گر نه ز عشقت دست بر سر دارمی

غزل شماره ۴۲۳ : تا به گرد روی آن شیرین پسر گردم همی

غزل شماره ۴۲۴ : ای چشم و چراغ آن جهانی

غزل شماره ۴۲۵ : ای زبده ی راز آسمانی

غزل شماره ۴۲۶ : تو آفت عقل و جان و دینی

غزل شماره ۴۲۷ : گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی

غزل شماره ۴۲۸ : دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی

غزل شماره ۴۲۹ : الا ای نقش کشمیری الا ای حور خرگاهی

غزل شماره ۴۳۰ : عاشق نشوی اگر توانی

غزل شماره ۴۳۱ : ربی و ربک الله ای ماه تو چه ماهی

غزل شماره ۴۳۲ : برخی رویتان من ای رویتان چو ماهی

غزل شماره ۴۳۳ : صنما چبود اگر بوسگکی وام دهی

غزل شماره ۴۳۴ : گفتی که نخواهیم تو را گر بت چینی

غزل شماره ۴۳۵ : صبحدمان مست برآمد ز کوی

 

پایان اشعار این بخش

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *