شعر نخست:
گاهي برگرد و بغلم کن ،
برگرد و تنگ بغلم کن ،
وقتي حافظه ی تن بيدار ميشود
هوسي قديمي دوباره در خون ميدود ،
وقتي لبها و پوست یادشان میآید ،
و دستها هوای لمس تو را دارند ،
گاهي برگرد و بغلم کن .
وقتي لبها و پوست يادشان ميآيد
مرا با خود ببر
در شب … .
شعر دوم:
نرگسهای واقعی نمیخواهم،
نه سوسن و نه گلهای سرخ واقعی
پسندم نمیآیند این آذینبندانِ معمول و مبتذلِ باغچهای
محزونم،خستهام،
پریشان میشوم از مغزشان، زیبایی میراشان
کسالتبارند
گلهای مصنوعی بدهیدم ،از شکوهِ چینی و فلز ،
نه میپلاسند و نه خراب میشوند،
شکلهایی که پیری ندارند ،
گلهایی از باغهای پرجلالِ جایی دیگر
که منزلِ شکلها و سبکها و دانشها است .
من گلهای طلایی و شیشهای دوست دارم ف
موهبت نابی از هنر واقعی
رنگهای بزک کردهای از طبیعت زیباتر
مروارید و مینا کار
برگها و شاخههای مام .
زیبایی شان از ذوق سلیم و علیم میآید
خوارمایه در کثافت و گل سبز نمیشوند
اگر بو ندارند عطربارانشان میتوان کرد
میشود جلوشان مرمکهای عاشقپیشه را آتش کشید .
شعر سوم:
آنقدر كه زل زدم به زيبايي
ذهنم از آن پر شده
خطهاي تن، لبهاي سرخ، اندام سوزنده
موهايي كه انگار مجسمههاي يوناني
هميشه زيبا حتي در پريشاني ،
طرهاي ريخته روي سپيدِ پيشاني
صور عشق، همانطور كه شعر من ميطلبيد
در شبهاي جوانيام
در شبهام، پنهاني، ديداري … .
شعر چهارم:
بی هیچ ملاحظه ای،
هیچ تاسفی،
هیچ شرمی
دیوارهایی به دورم ساخته اند ،
ضخیم و بلند …
و اکنون با حسی از نومیدی در اینجا می نشینم.
نمی توانم به چیزی دیگر فکر کنم ،
این سرنوشت ذهنم را تحلیل می برد
که من بیرون، چه اندازه کار داشتم .
وقتی این دیوارها را می ساختند،
چگونه ممکن بود متوجه نشوم !
اما هیچ وقت از آنانی که می ساختند
حتی صدایی نشنیدم.
چه نامحسوس مرا از دنیای بیرون گسسته اند.
“ترجمه:کامیار محسنین”
واژگان کلیدی: اشعار کنستانتین کاوافی،نمونه شعر کنستانتین کاوافی،شاعر کنستانتین کاوافي،شعرهای کنستانتین کاوافی،شعری از کنستانتین کاوافی،یک شعر از کنستانتین کاوافی،شاعر یونانی الاصل متولد مصر،شعر ترجمه شده به فارسی کنستانتین کاوافی به فارسی،شعر برگردان کنستانتین کاوافی به پارسی،شعر کوتاه کنستانتین کاوافی،گلچین اشعار کنستانتین کاوافی،شاعر مصری،شاعر المصري.
Constantine P. Cavafy،Constantine Cavafy،poem،quotes